از مهمترين وظايف مؤمنان در اين عصر شناخت و معرفت امام عصر ارواحنا فداه مي باشد. از امام باقر عليه السلام روايت است كه فرمود: بنده ي خدا مؤمن نخواهد بود مگر اين كه خدا و رسول خدا و همه ي امامان عليهم السلام را بشناسد و نيز امام زمانش را بشناسد و در تمام امور خود به او مراجعه كند و تسليم امر وي باشد. (اصول كافي ج1 ص180)
در حديث صحيح از حارث المغيره آمده كه گفت: به حضرت ابوعبدالله صادق (ع) گفتم: آيا پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرموده: من مات و لا يعرف امام زمانه مات ميتتة جاهلية؟ فرمود: آري. عرضه داشتم: اين كدام جاهليت است، آيا جاهليت مطلق است يا جاهليت كسي كه امامش را نشناخته؟ فرمود: جاهليت كفر و نفاق و ضلال. (اصول كافي ج2،ص377)
آنچه در معرفت امام عصر ارواحنا فداه واجب است را مي توان به دو قسمت تقسيم نمود: يكي شناختن شخص امام(ع) به نام و نسب و دوم شناخت صفات و خصوصيت و شخصيت ايشان مي باشد.
و اما آنچه در رابطه با شناخت صفات و خصوصيات و شخصيت آن بزرگوار آمده، مطالبي نيستند كه بتوان در اين مقاله كوتاه به آن پرداخت و نياز به عمري بي نهايت و دانشي خارج از توان بشر دارد، لذا در اين قسمت فقط به بيان روايتي زيبا كه به معرفي اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مي پردازد اكتفا مي كنيم ولي به عاشقان و طالبان حقيقت پيشنهاد مي كنيم به مطالعه ي كتابهاي اصول كافي، مكيال المكارم و ... كه مورد تاييد اهل بيت عليهم السلام است بپردازند تا انشاءالله بتوانند جرعه اي از معرفت آن بزرگواران را نوش جان نمايند.
شيخ صدوق در كتاب كمال الدين از حضرت علي بن موسي الرضا (ع) از پدرش موسي بن جعفر(ع)، از پدرش جعفر بن محمد(ع) از پدرش محمد بن علي(ع)، از پدرش علي بن الحسين(ع)، از پدرش حسين بن علي(ع)، از پدرش علي بن ابيطالب(ع) آورده است كه پيغمبر اكرم(ص) فرمود: خداوند مخلوقي از من بهتر نيافريده و آفريده اي نيست كه نزد او گرامي تر از من باشد.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: عرض كردم: يا رسول الله! تو بهتري يا جبرئيل؟ يا علي! خداوند تبارك و تعالي پيغمبران مرسل را بر فرشتگان مقرب خويش برتري داده و مرا بر همه ي پيغمبران و مرسلين برتري بخشيده. و اي علي! بعد از من برتري از آن تو و امامان بعد از توست، زيرا كه فرشتگان خدمتگزار ما و دوستان ما هستند. اي علي! آنان كه عرش خدا را حمل نموده و يا اطراف آنند، تسبيح به حمد پروردگارشان گويند و براي آنان كه به ولايت ما گرويدند، طلب آمرزش كنند. اي علي! اگر ما نبوديم خداوند آدم و حوّا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمي آفريد، چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم و حال آنكه در توحيد و خداشناسي پيشي گرفتیم، و در معرفت و تسبيح و تقديس و تهليل پروردگار عزوجل بر آنها سبقت جستيم، زيرا كه نخستين چيزي كه خداوند آفريد ارواح ما بود، خداوند ما را به توحيد و تمجيد خود گويا ساخت، سپس فرشتگان را آفريد و چون ارواح ما را يك نور مشاهده كردند امور ما را عظيم شمردند، پس ما تسبيح گفتيم تا فرشتگان بدانند كه ما هم مخلوق هستيم و آفريدگار از صفات ما منزه است، از تسبيح ما ملائكه نيز تسبيح گفتند و خدا را از صفات ما منزه دانستند، و چون عظمت مقام ما را مشاهده كردند، ما تهليل گفتيم تا ملائك بدانند كه الهي جز الله نيست، پس هنگامي كه بزرگي محل و مقام ما را ديدند، خداوند را تكبير گفتيم تا بدانند كه خدا بزرگتر از آن است كه درك شود و موقعيت او عظيم است و ما خداياني نيستيم كه واجب باشد در عرض خدا، يا در مرتبه پايين تري عبادت شويم. پس هنگامي كه قدرت و قوه ي ما را ديدند، گفتيم: «لا حول ولا قوه الّا بالله العلي العظيم» تا بدانند كه هيچ نيرو و قدرتي نيست جز از ناحيه خداوند، و چون نعمتي را كه خداوند به ما داده و طاعت ما را واجب فرموده مشاهده كردند، الحمدالله گفتيم تا بدانند كه حقوق خداوند متعال بر ما از جهت نعمت هايي كه به ما ارزاني داشته است چه مي باشد- پس فرشتگان نيز الحمدالله گفتند. بنابر اين فرشتگان به وسيله ما به معرفت و تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند متعال راهنمايي شدند. سپس وقتي خداوند متعال آدم را آفريد، ما را در پشت او سپرد و به فرشتگان دستور فرمود تا به خاطر تعظيم و احترام ما كه در پشت آدم بوديم براي او سجده كنند، در واقع سجده ي آنها بندگي خداوند و احترام و اطاعت آدم بود كه ما در پشتش بوديم، و چگونه از ملائكه افضل نباشيم و حال آنكه همه آنها براي آدم سجده كردند، و هنگامي كه مرا به آسمانها بردند، جبرئيل فصول اذان را دو به دو ادا كرد و دو به دو اقامه گفت. سپس گفت: اي محمد! جلو بايست (براي نماز) گفتم: اي جبرئيل بر تو پيشي بگيرم؟ گفت: آري زيرا كه خداي تبارك و تعالي پيغمبرانش را بر همه ي فرشتگان برتري داده و تو را به خصوص برتري بخشيده است. من جلو ايستادم و براي آنان اقامه نماز كردم و به اين كار فخر فروشي ندارم، و چون به حجاب هاي نور رسيديم، جبرئيل به من گفت: پيش برو. اما خودش همان جا ماند. گفتم اي جبرئيل! در چنين جايي از من جدا مي شوي؟ گفت: خداوند به من دستور داده از اينجا فراتر نروم كه اگر از آن بگذرم پرهايم بسوزد، زيرا كه از حدود پروردگارم تجاوز كرده ام. پس خداوند مرا به طور ناگفتني در نور فرو برد و تا آنجا كه خدا خواسته بود در ملكوتش منتهي شدم. آن گاه ندا رسيد: يا محمد! گفتم: لبيك ربي و سعديك تبارك و تعاليت. باز ندا شدم: يا محمد! تو بنده من هستي و من پروردگار توام، مرا عبادت كن و بر من توكل نماي؛ زيرا كه تو نور من در بندگانم و رسول من در مخلوقاتم و حجت من در آفريدگانم مي باشي، بهشتم را براي كسي كه از تو پيروي كند آفريدم و دوزخم را براي آن كسي كه نا فرمانيت نمايد قرار دادم؛ كرامت خود را براي اوصياي تو واجب نمودم و ثوابم را براي پيروان تو لازم ساختم.
گفتم: پروردگارا اوصياي من كيانند؟ پس ندا شدم كه اي محمد! اوصياي تو همان ها هستند كه بر ساق عرش نامشان نوشته شده است. اول آنان علي بن ابيطالب و آخر ايشان مهدي امت من است.
گفتم: پروردگارا آنان اوصياي پس از منند؟ ندا رسيد: اي محمد! آنان بعد از تو اولياء و احبّا و اصفيا و حجت من هستند و اوصيا و خلفاي تو و بهترين خلق بعد از تو مي باشند. قسم به عزت و جلالم كه دينم را به وسيله ايشان ظاهر مي كنم و كلمه ام را به وجود انان بلند مي نمايم و زمين را به آخرين ايشان از دشمنانم پاك مي كنم و مشارق و مغارب زمين را ملك او و بادها را در تصرف و تسخير او قرار مي دهم، وگردنهاي سخت را براي او رام مي گردانم و او را بر وسائل پيروزي مسلط مي گردانم و با لشكريانم كمكش مي كنم و با فرشتگانم مددش مي رسانم تا دعوت مرا بلند و خلق را بر توحيد من جمع سازد سپس ملك او را استمرار دهم و حكومتش را به دست تواناي خود دست به دست تا روز قيامت ادامه دهم. (مكيال المكارمج1 ص74)
نكته اي كه ذكر آن لازم به نظر مي رسد اين است كه تمام مقامات و صفاتي كه در روايت فوق براي حضرت رسول (ص) ذكر شد براي تمام امامان عليهم السلام نيز صادق مي باشد.
انشاءالله در مباحث بعدي به بيان موارد ديگري از معرفت امام عصر ارواحنا فداه خواهيم پرداخت به اميد اين كه خداوند تبارك و تعالي نور معرفت امام زمان ارواحنا فداه را در وجود ما قرار دهد و با نور آن بزرگوار ما را به راه راست هدايت نمايد.
|