امامت حضرت ولی عصر عج و عیدالزهراء مبارکباد

سالروز آغاز امامت

حضرت ولی عصر عج

امام زمان علیه السلام

و

عیدالزهراء سلام الله علیها

مبارکباد

 

(ساداتی پور - ۰۹۱۵۵۰۱۰۰۰۰)

/smsmazhabi.blogfa.com

ya%20imame%20zaman%20aj.jpg

 


:: موضوعات مرتبط: انتظار , پیامک , ,
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 24 بهمن 1389
دعای فرج

بسم الله الرحمن الرحيم

 اللهم کن لوليک الحجـة بن الحسـن صلواتک عليه و علي آبائـه في هذه السـاعه و فـي کل  ساعة ولياً و حافظاً وقائداً وناصراً و دليلاً و عينا حتي تسکنه ارضک طوعا  و تمتعه

 "فيها طويلا " 

 


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
علائم ظهور

خروج سيد حسنى و يمانى  
 

     از جمله علائمى كه در آستانه ظهور امام قائم (عج ) رخ مى دهد خروج سيد حسنى با يارانش براى يارى آن حضرت است ، اينك توضيح آن :
سيد حسنى جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم  و قزوين خروج مى نمايد و با صداى بلند فرياد كند كه به فرياد رسيد آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم را كه از شما يارى مى طلبند و اين سيد حسنى ظاهرا از اولاد حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام باشد و دعوى بر باطل ننمايد و دعوت بر نفس خود نكند بلكه از شيعيان خلص ائمه اثنى عشر عليهم السلام و تابع دين حق باشد و دعوى نيابت و مهدويت نخواهد نمود و لكن مطاع و بزرگ و رئيس خواهد بود و در گفتار و كردار موافق است با شريعت مطهره حضرت خاتم النبيين صلى اللّه عليه و آله و سلم و در زمان خروج او كفر و ظلم ، عالم را فرا گرفته باشد و مردم از دست ظالمان و فاسقان در اذيت باشند و جمعى از مؤ منين نيز مستعد باشند از براى ظلم ظالمين ، و در آن حال سيد حسنى استغاثه نمايد از براى نصرت دين آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم پس مردم او را اطاعت نمايند خصوصا گنجهاى طالقان كه از طلا و نقره نباشند بلكه مردان شجاع و قوى دل و مسلح و مكمل كه بر اسبهاى اشهب سوار باشند، در اطراف او جمع گردند و جمعيت او زياد شود و مانند سلطان عادل در ميان ايشان حكم و سلوك نمايد و كم كم بر اهل ظلم و طغيان غلبه نمايد و از مكان و جاى خود تا كوفه زمين را از لوث وجود ظالمين و كافران پاك كند و چون با اصحاب خود وارد كوفه شود، به او خبر دهند كه حضرت حجة اللّه مهدى آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم ظهور نموده و از مدينه به كوفه تشريف آورده است پس ‍ سيد حسنى با اصحاب خود خدمت آن حضرت مشرف مى شوند و از آن حضرت مطالبه دلائل امامت و مواريث انبياء عليه السلام را مى نمايند، حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد: به خدا سوگند كه آن جوان آن حضرت را مى شناسد و مى داند كه او بر حق است و لكن مقصودش اين است كه حقيقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر نمايد، پس آنحضرت دلائل امامت و مواريث انبياء عليه السلام از براى او ظاهر نمايد، در آن وقت سيد حسنى و اصحابش با آن حضرت بيعت خواهند نمود مگر قليلى از اصحاب او كه 000/400 از زيديه باشند كه مصحف ها و قرآن در گردن ايشان حمايل است و آنچه مشاهده نمودند از دلائل و معجزات آن را حمل بر سحر نمايند و گويند اين سخنان بزرگى است و اينها همه سحر است كه به ما نموده اند، پس امام قائم (عج ) آنچه آنان را نصيحت و موعظه نمايد و آنچه از معجزات بياورد در آنها تاءثير نخواهد كرد، تا سه روز ايشان را مهلت مى دهد و چون موعظه آن حضرت را كه حق است قبول ننمايند امر مى فرمايد كه گردنهاى ايشان را بزنند و حال ايشان شبيه است به حال خوارج نهروان كه در لشكر امام على عليه السلام در جنگ صفين بودند.
يمانى نيز از رهبران بر حق است كه به حمايت از مهدى (عج ) خروج مى كند، امام صادق عليه السلام در ضمن روايتى فرمود: سفيانى و خراسانى و يمانى در يك سال و در يك شهر و در يك روز خروج مى كنند و هيچ پرچمى مانند يمانى ، به هدايت نزديكتر نيست ، زيرا يمانى مردم را به حق دعوت مى كند.
 



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
زندگینامه ی حضرت مهدی

 

محمد بن حسن عسکري (عج) آخرين امام از امامان دوازده گانه شيعيان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنيا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکري (ع)، يازدهمين امام شعيان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس)است که گفته اند از نوادگان قيصر روم بوده است. «مهدي» حُجَت، قائم منتظر، خلف  صالح، بقيه الله، صاحب زمان، ولي عصر و امام عصر از لقبهاي آن حضرت است.
 

تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکري (ع) خبر آن را تنها به عده اي از شيعيان داده بود. حضرت در سال ٢٦٠ هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسيد. امامت ايشان بنا به حديثهاي بسياري بود که از پيامبر (ص) و امامان پيشين روايت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت اين بود که خليفه هاي عباسي تصميم به کشتن او داشتند.
 

 بنا به اخبار و روايات شيعه غيبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غيبت نخست را که تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غيبت صغرا يا دوره نيابت خاصه مي نامند. در اين سالها امام  به وسيله چهار نفر از نمايندگان خاص خود با شيعيان ارتباط داشت. اين چهار تن که آنان را نواب اربعه (نايبان چهارگانه) مي خوانند عبارتند از:
 

 ١- عثمان بن سعيد بن عمري، از ياران امام هادي (ع) و امام حسن عسکري (ع) او به دستور امام حسن عسکري تا پايان عمر نايب امام زمان (عج) بود.
 

٢- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعيد، از شاگردان ياران امام حسن عسکري که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعيد بن عمري، نيابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال ۳۰۴ يا ۳۰٥ هـ ق در بغداد درگذشت.
 

 ۳- حسين بن روح نوبختي که دستيار محمدبن عثمان بن سعيد بود و پس از مرگ وي نيابت امام را به عهده گرفت و در سال ۳۲٦ در بغداد درگذشت.
 

 ٤- علي بن محمد سُمري که بنا به وصيت حسين بن روح نوبختي نايب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شيعيان بود. او در نيمه شعبان ۳٢۹ در بغداد درگذشت.
 

 ـ با مرگ علي بن محمد سمري دوره غيبت صغرا يا نيابت خاصه پايان يافت و دومين دوره غيبت آن حضرت، یعنی دوران غیبت کبری، آغاز شد. این دوره تا ظهور امام زمان ادامه خواهد یافت. آخرین نامه و دستوری که سمری از امام زمان دریافت نمود به مضمون ذیل نقل شده است:
 

ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری خدا اجر برادران ترا در مصیبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز خواهی مرد. پس خود را آماده کن و به احدی برای جانشینی خود وصیت نکن. زیرا غیبت تامه آغاز می شود و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خدای تعالی و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور خواهد بود. زود باشد که در بین شیعیان کسانی بیایند که ادعای مشاهده کنند، هر کس مدعی مشاهده من قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی بشود کذاب و مفتری است. و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»
 

ـ دوره غیبت کبری را دوران نیابت عامه نیز می نامند. نیابت عامه به این معنی است که در این دوره راهنمایی شیعیان به عهده فقهایی عالم از شیعیان است، که دارای شرایط تعیین شده برای راهنمایی هستند. در این دوره کسی مستقیماً از طرف امام زمان (عج) برای نیابت تعیین نمی شود.
 

ـ سبب واقعی پنهان شدن امام زمان (عج) از چشم مردمان در حدیثها بیان نشده است. حتی گروهی گفته اند علت غیبت بعد از ظهور امام زمان (عج) آشکار خواهد شد. اما از دلائل مهم غیبت، حفظ وجود امام از گزند دشمنان به فرمان خدا برای مصلحت اسلام و مسلمانان است. گذشته از این، غیبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهری  است و از نظر معنوی رابطه او با مردم قطع نشده است.
 

در حدیثی از پیامبر (ص) درباره دوره غیبت امام زمان (عج) نقل شده، آمده است که ایشان مانند خورشید پنهان شده در پس ابر است که دیده نمی شود، اما انوارش به زمین می رسد وبه آن سود می رساند، همه مسلمانان، به دلیل حدیث هایی که از پیامبر (ص) روایت شده است، معتقدند که مهدی (عج) روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت. امام تنها شیعیان هستند که به امامت او در دوران غیبت نیز معتقدند.....
 

ـ در دوران غیب کبری افراد بسیاری ادعای مهدویت کرده اند از جمله غلام احمد قادیانی، موسس فرقه قادیانی هند در ۱٢۳٥ هـ ق، سید علی محمد شیرازی معروف به سید باب، موسس فرقه بابیان در ایران، که به سال 1266 هـ ق در تبریز کشته شد و محمد احمد معروف به مهدی سودانی که در ۱۳۰٢ هـ ق (۱٨٨۱ م) در سودان بر ضد استعمارگران انگلیسی قیام کرد.....  
 



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
انتظار
انتظار

نمی گویم شیرین است اما وقتی تلختر می شود که فکر نبودنت در ذهن جریان می یابد، آن هم نبودن برای همیشه.

هر زمان که در انتظارم تا شاید چیزی بگویی، و این انتظار تاریکی شب را می پیماید تنها و تنها ظلمت و سکوت با تو نبودن در ذهنم نقش می بندد، شاید زمانی فرا رسد که این ظلمت با سحر نپیوندد،  وای بر من چگونه خواهد گذشت وقتی تو نخواهی این سکوت را بشکنی. 

تا همیشه در این سکوت در انتظار صدایت می نشینم.


ترسی که از فکر نبودنت در من شعله می کشد حتی مرگ را هم خجل می کند



|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
شعر

گفتن خلایق که تویی یوسف ثانی چو نیک

 

بدیدم به حقیقت به از آنی

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
صبريعني
 

صبركنيم


امتداد عطش لبهای ترک خورده خاک تا فصل باران


صبر یعنی
کشت تحمل در باغچه انتظار تا شکوفه حضور
صبر یعنی
شباهنگ اشک در دامان تنهایی تا ظهور فجر
صبر یعنی
ماندن قرنها خروش در پشت حنجره تا روز فریاد
صبر یعنی
شاخه سبز عبور عشق در چهار راه زندگی
صبر یعنی
شهامت ماندن و بسیج برای روز رفتن 
صبر یعنی
طاقت بر زهر خند تاریکی تا ار مغان گلخند روشنی
صبر یعنی
تحمل جان در پوستین تن تا محو شدن در او که باقی است
...

|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
نقش من و شما در آخر الزمان

نقش من و شما در آخر الزمان 

وضعيت جهان پيش از ظهور امام عصر(عليه السلام) به گونه هاي است که شايد انسانهايي را به يأس بکشاند؛ چنانکه بعضي از روايات اشاره به همين موضوع داشته و رواج هرج و مرج، ناامني، شيوع بيماري و گرسنگي و... را به عنوان ويژگيهاي اين دوران برشمرده اند؛ ليکن روايات ديگري نيز وجود دارد که در آنها به نکات روشن و روزنههاي اميد براي شيعيان و انسانهاي مؤمن و متعهد اشاره شده است.
برخي از روايات درباره مؤمناني سخن ميگويد که هيچگاه زمين از آنان تهي نميشود و آنان در شرايط سخت پيش از ظهور نيز در سراسر جهان حضور دارند. رواياتي هم به نقش علما و دانشمندان اسلامي در زمان غيبت اشاره دارند که هر از چند گاه يکي از آنان موجب دگرگوني در جامعه و حفظ دين خدا ميشود. در بعضي از روايات معصومين(عليه السلام) نيز از نقش ويژه شهر قم پيش از ظهور امام زمان(عليه السلام) ياد شده است.


:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
انتظارهاي امام زمان(عج)ازجوانان

انتظارهاي امام زمان(عج)ازجوانان

توقعات امام مهدي(عج) ازشيعيان وبه ويژه جوانان بسيار روشن است

پيروي و ياري رساندن به اهل بيت(ع) مهم ترين خواسته ي يوسف زهرا است.احترام به پدر ومادر-انصاف بامردم-دوري از گناهان

پيروي از ولايت فقيه و زمينه سازي ظهور ازانتظارات مسلم امام زمان(عج)ازجوانان است.

صرف نيروها و استعداد هاي جواني در راستاي خواست امام زمان(عج) به آن ارزش مضاعف ميدهد.

همه ي جوانان وقت و عمرشان را در اموري كه به آن دلبستگي دارند صرف مي كنند اما انتظار امام زمان(عج) اين است كه عمرو استعداد هركس در راه رضاي خداوند و رشد و تعالي فرد و جامعه صرف شود و در راه باطل صرف نشود.

جواني دوره ي شور و تلاش است و جوانان به طور قطع پرتلاش هستند.اما اين قدرت و شور در چه راهي بايدصرف شود؟البته بسيار روشن است كه ورزش-رشداستعدادها-تفريح سالم وسرگرمي هاي سازنده هيچ اشكالي ندارد ولي تلاش در جهت امور ضروري و مشغول شدن به مسايلي كه آينده مارا رقم مي زند درجه اول اهميت را دارد و بسيارضروري و شايسته است كه در اين وادي قدم برداريم.

منبع:كتاب قرآن مهدي و جوانان-بخش۴



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
جوان در آخرالزمان

جوان در آخرالزمان

در مصاف تاريخي حق و باطل- دو گونه جامعه وجود دارد:يكي جامعه موجود آخرالزمان با منفي ترين نمره اي كه ميگيرد و دوم آرمان شهر زيباي ظهور با بالاترين نمره اي كه مي توان فكر كرد.عصر آخرالزمان جامعه ي جانكاه امروزي است و آرمان شهر ظهور جامعه ي آرماني آرزوهاي فردا است.

راه نجات ازفتنه هاي آخرالزمان و رسيدن به آرمان شهر ظهور چگونه است؟

با تمام مشكلات عصر غيبت بايد توجه داشت امام مهدي(عج) انسان هاي عالم راسرپرستي مي كند و هر كس استعداد هدايت داشته باشد  تحت توجهات او هدايت مي شود-حتي برابر جبهه باطل.تمام توان حضرت در جهت سرپرستي و هدايت عالم صرف مي شود- بنابر اين هر فرد شايسته اي كه در مسير قرار گيرد پرتو انوار هدايت آن خورشيد عالم تاب را جذب كرده و از آن بهره مي برد.

 



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
زنان عصر ظهور، یاوران حق
اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان (عج) می‏شتابند آنهایند که در آن ایام زندگی می‏کنند . آنان همانند دیگر یاران امام، به هنگام ظهور در حرم امن الهی به خدمت‏حضرت می‏رسند و آمادگی خویش را برای یاری امامشان اعلام می‏دارند .

ام‏سلمه، همسر گرامی پیامبر اسلام (صلی‏الله علیه‏و آله)، از رسول مکرم روایت کرده است که فرمود:

«پناه برنده (مهدی (عج)) به حرم پناهنده می‏شود، پس مردم به سوی او جمع می‏گردند مانند پرندگانی که دور آب گردآیند در حالی که قبلا متفرق بوده‏اند آنان 314 نفر هستند که در بین آنان زنانی وجود دارند، پس ایشان بر هر ظلم و ظالم زاده‏ای پیروز خواهند شد» . 

در روایت دیگری از امام محمد باقر است که فرمودند: «به خدا سوگند سیصد و اندی نفر می‏آیند که پنجاه تن ایشان زنانند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه گرد آیند و این است معنای آیه شریفه «اینما تکونوا یات بکم الله جمیعا ...» . 

آری، آن‏گاه که منادی، مژده ظهور مولا را به گوش جهانیان برساند، یاران حقیقی امام عصر (عج) از گوشه و کنار جهان، به خواست پروردگار، در کنار کعبه گرد هم آیند و به هر فرمان رهبر قیام، شکوه دوباره اسلام را رقم زنند . ایشان نخبگانی هستند که در امتحانات الهی سربلند بوده و لیاقت‏خویش را برای یاری امام زمان (عج) به اثبات رسانیده‏اند . در این میان، زنان با ایمان و اخلاص نیز همدوش سایر یاران امام با تاسی از مقتدای خویش، در تحول عظیم مهدوی شرکت‏خواهند جست و این را ابت‏خواهند نمود که در رسیدن به قرب الهی، زن و مرد هر دو یکسانند .

نکته مهم و قابل توجه این‏که علاوه بر زنانی که یاریگر امام عصر (عج) هستند زنان مومنه‏ای نیز در آن زمان یافت می‏شوند که هر چند خود توانایی حضور در قیام امام زمان را ندارند اما مشوق پدران، برادران، همسران، و فرزندان خویش برای شرکت در قیام خواهند بود . و این خود نقشی است‏بس بزرگ در یاری رساندن به امام عصر (عج) و جهادی دیگر برای غلبه حق بر باطل .

امام باقر ( علیه‏السلام) در این زمینه می فرمایند: «هنگامی که جبرئیل به اسم قائم و نام پدرش ندا می‏دهد، زنان محجبه این ندا را در می‏یابند و پدران و برادران خود را برای حضور در قیام تشویق می‏نمایند» .


|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
حل یک شبهه / تعداد اصحاب زن حضرت
در اینجا شبهه‏ای که ممکن است ایجاد شود این می‏باشد که در بین روایاتی که درباره یاران حضرت ولی عصر، وارد شده و آنان را با نام معرفی کرده‏اند، از زنان، اسمی برده نشده است و تنها حدیثی که درباره آن‏ها آمده روایت امام محمد باقر است که فرمودند: «سیصد و اندی مردمی می‏آیند که پنجاه تن از ایشان زنانند» . 

بنابراین این روایات با حدیث‏بالا منافات دارند . مگر این که، این را نیز قبول نماییم که زنانی که جزو یاران حضرت هستند به غیر از اصحاب خاص ایشانند که در بیعت اول با آن حضرت همراهند .

نویسنده شهیر، کامل سلیمان، نیز همین نظر را قبول می‏کند و می‏فرماید: «در احادیث مربوط به یاران حضرت ولی عصر، صحبت از زن، به جز حدیث امام محمد باقر، نشده است، چون در جنگ‏های اسلامی از طبقه بانوان جز برای خدماتی در سطح پانسمان استفاده نمی‏شود، چنانکه در مورد جنگ‏های حضرت ولی عصر نیز روایتی از امام صادق آمده است: «سیزده زن همراه قائم خواهند بود که مجروحین را مداوا کنند و از بیماران پرستاری نمایند» ،  این حدیث‏خیلی نزدیک به ذهن است که در غالب اوقات برای معالجه مجروحین از زن‏ها استفاده می‏شود . ولی آنچه مسلم است در بیعت اولی هیچ زنی شرکت نمی‏کند و از ظهور آن حضرت آگاه نمی‏شوند، مگر بعد از آن که یاران حضرت بقیة‏الله در مکه گرد آمده و با او بیعت کنند و ظهور آن حضرت را اعلام نمایند» . 

جواب: در ابتدا باید خاطرنشان ساخت که، روایتی که از امام محمد باقر ( علیه‏السلام) نقل گردیده، روایت معتبری است و هیچ عالم و دانشمند و محدثی آن را رد ننموده و در سند آن اشکال نکرده است‏بلکه در اکثر کتب حدیثی وقتی درباره امام زمان ( علیه‏السلام) و یارانش بحث گردیده، این روایت نیز آمده است . دوم این‏که این روایت، تنها روایتی نیست که در این مورد وجود دارد بلکه احادیث دیگری که مفضل بن عمر از امام صادق ( علیه‏السلام) نقل کرده و یا حدیثی که ام‏سلمه از رسول خدا (صلی‏الله علیه‏و آله) روایت نموده و سایر احادیث که در ابتدای بحث‏بیان گردیده; همه نشان دهنده این مطلب است که مساله وجود زنانی پاک و کمال یافته در صف یاران ولی عصر (عج) از امور مسلم و قطعی است . مطلب دیگر آن‏که اگر در روایاتی، اسامی مردان یاور امام ( علیه‏السلام) ذکر گردیده در یک روایت از امام صادق ( علیه‏السلام) نیز نام تعدادی زن برده شده است که جزء یاران امام مهدی ( علیه‏السلام) می‏باشند .

از مفضل بن عمر نقل گردیده که امام صادق ( علیه‏السلام) فرمودند: «همراه حضرت قائم سیزده زن هستند . گفتم آن‏ها را برای چه کاری می‏خواهد؟ فرمود: به مداوای مجروحان پرداخته و از بیماران پرستاری می‏نمایند . گفتم: آنان کیانند؟ فرمود: قنوا دختر رشید، ام‏ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده، ام‏خالداحمسیه، ام سعیدحنفیه، صیانه ماشطه، ام‏خالدجهنیه‏» . 

نکته دیگر این‏که، با وجود تمام احترامی که به دانشمند توانا جناب آقای کامل سلیمان داریم، در جواب نظر ایشان باید گفت: اولا طبق مدارکی که در دست هست، در جنگ‏های اسلامی، بانوان، علاوه بر پانسمان مجروحین، کارهای مهم دیگری نیز انجام می‏داده‏اند که از آن جمله، شرکت در جنگ های دفاعی، تشویق رزمندگان اسلام برای نبرد، تهیه دارو، تعمیر تجهیزات و ... بوده است . 

به علاوه، این امور در جای خود از اهمیت‏بسیار فراوانی برخوردار بوده است و اگر نبودند زنانی با شهامت و با اخلاص، قطعا اسلام به رشد و شکوفایی نمی‏رسد .

درست است که زن بنابر خلقت لطیف و روحیه حساسی که دارد نمی‏تواند و معاف است که در جنگ شرکت نماید، اما اولا در شرایط استثنایی زنان زیادی در عرصه نبرد حق علیه باطل جنگیده‏اند . ثانیا قیام حضرت صاحب الامر ( علیه‏السلام) تنها به جنگ و نبرد با اسلحه علیه دشمن نخواهد بود بلکه قیام حضرت با توجه به جهانی بودن، عرصه‏های مختلفی را شامل می‏شود که زنان می‏توانند در هر کدام از این عرصه‏ها حضور فعال داشته باشند .

مطلب دیگر این‏که به طور قطعی نمی‏توان گفت که زنان در بیعت اولی شرکت ندارند زیرا طبق روایات، یاران امام 313 نفرند که در مکه کنار خانه خدا گرد هم آیند و در بعضی روایات مانند روایت امام محمد باقر ( علیه‏السلام) و ... از حضور زنان در ردیف اولین یاران امام زمان و کادر اولیه قیام یاد گردیده است .  لذا حضور زنان در کادر اول انقلاب مهدی امر بعید و یا غیر ممکن نیست، بلکه باتوجه به روایات ممکن و حتی مسلم است .


|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
رجعت زنان
دیگر گروه از یاوران حضرت حجت ( علیه‏السلام) از زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان ( علیه‏السلام) آن‏ها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت‏خواهند نمود .

رجعت در لغت‏به معنای باز گشت  و در اصطلاح عبارت است از بازگشت عده‏ای از مؤمنان خالص و حقیقی و بعضی از منافقان و کافران حقیقی به این دنیا بعد از مرگشان و قبل از قیام قیامت .

رجعت جزو اعتقادات و ضروریات مذهب شیعه می‏باشد و آیات قرآنی و روایات معصومین ( علیه‏السلام) این حقیقت را به صورت روشن و شفاف بیان کرده‏اند .

دانشمند عالیقدر، سید مرتضی علم‏الهدی در مورد رجعت می‏فرماید: «عقیده شیعه امامیه آنست که خداوند، هنگام ظهور امام زمان (عج) قومی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته‏اند باز می‏گرداند تا او را کمک و یاری رسانند و دولت کریمه او را مشاهده نمایند . همچنین گروهی از دشمنان حضرتش را زنده می‏کند تا از ایشان انتقام بگیرد و آنان ظهور حق را بنگرند و ذلیل و خوار گردند» . 

آری، روزی فرا خواهد رسید که جمعی از مؤمنان به اذن الهی سر از خاک بر خواهند تافت تا در رکاب مولایشان قرار گرفته در راه استقرار حکومت مهدوی با مشرکان و منافقان به ستیز بپردازند .

در این میان، افتخار رجعت‏به هنگام ظهور امام زمان ( علیه‏السلام) نصیب عده‏ای از زنان مؤمنه و فداکار نیز خواهد شد . این زنان دو دسته‏اند: برخی با نام و نشان، از زنده شدنشان در روایات خبر داده شد و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است .

الف: در منابع معتبر اسلامی، نام تعدادی زن وجود دارد که به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلی‏الله علیه‏و آله) زنده خواهند شد و یاریگر حضرت خواهند بود . در روایتی که مفضل بن عمر از امام صادق نقل کرده نام تعدادی زن آورده شده که جزو همان 313 نفرند و آنان عبارتند از: «قنواء دختر رشید، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده، ام‏خالد احمسیه، ام‏سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام‏خالد جهنیه‏» .

در کتاب «منتخب البصائر» از دو زن به نام‏های «وتیره‏» و «احبشیه‏» نام برده شده است .  و در کتاب خصایص فاطمیه از زنی به نام «نسیبه‏»  دختر کعب مازینه یاد شده است که به هنگام ظهور امام مهدی (عج) به دنیا رجعت‏خواهند نمود تا به مولای خود یاری برسانند .

در این قسمت‏به معرفی اجمالی برخی از این بانوان می‏پردازیم: «صیانه ماشطه‏» در زمان حضرت موسی ( علیه‏السلام) می‏زیسته است . او همسر حزقیل پسر عموی فرعون و آرایشگر دختر فرعون بوده است که ایمان خود به حضرت موسی ( علیه‏السلام) را پنهان می‏کردند . وقتی فرعون از ایمان او آگاه شد او و فرزندانش را در تنور سوزاند . خداوند در اثر صبر و فداکاری آن زن، او را در دولت مهدی زنده می‏گرداند تا هم به آن حضرت خدمت نماید و هم انتقام خویش را بازستاند . 

«زبیده‏» ، همسر هارون‏الرشید و از شیعیان بود . هنگامی که هارون از عقیده او آگاه گشت‏سوگند یاد کرد او را طلاق دهد، و او صد کنیز داشت که همگی حافظ قرآن بودند . او خدمات بسیار زیادی برای شیعه انجام داد . 

«سمیه مادر عمار یاسر» ، هفتمین نفری بود که به اسلام گروید، و شکنجه‏های فراوانی را تحمل کرد .  پیامبر (صلی‏الله علیه‏و آله) درباره خاندان یاسر فرمود: ای خاندان یاسر صبر کنید که وعدگاه شما بهشت است . او اولین زن شهید در اسلام است .

«ام ایمن‏» ، از زنان پرهیزگار و خدمتگزار پیامبر (صلی‏الله علیه‏و آله) بود . او در کنار زنان مجاهد در جبهه جنگ به مداوای مجروحان می‏پرداخت  و در ماجرای فدک، حضرت زهرا ( علیه‏السلام) او را به عنوان شاهد معرفی کرد . 

«حبابه والبیه‏» ، از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم را درک نموده است . در دو نوبت‏به وسیله امام زین العابدین و امام رضا ( علیه‏السلام) جوانی به او بازگشت، و اوست که هشت امام معصوم ( علیه‏السلام) بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، نقش بستند . 

بانوان دیگر نیز همه جزو مجاهدان راه خدا بودند . ایشان دل‏سوختگانی بودند که با رشادت‏های فراوان، ثابت کردند که می‏توانند گوشه‏ای از بار سنگین حکومت جهانی مهدی (عج) را بر دوش گیرند . آنان، به آن درجه از اخلاص و ایمان رسیده‏اند که افتخار رجعت و یاریگری امام عصر (عج) را پیدا کرده‏اند و این افتخاری است‏بس بزرگ .

ب: دسته دوم از زنان رجعت کننده، بانوانی هستند که فقط از زنده شدنشان سخن به میان آمده است و آنان زنان منتظری می‏باشند که آرزوی درک دولت‏حقه امام مهدی (عج) را در دل داشته‏اند و با این آرزو از دنیا رحلت نموده‏اند . 

به هنگام ظهور بقیة‏الله (عج) فرشتگان به ایشان ندا می‏دهند که امام تو ظهور کرده است اگر مایلی می‏توانی رجعت کرده به دنیا باز گردی، سپس به اراده پروردگار زنده خواهند شد .

بدین ترتیب، بانوان منتظر و با ایمان که با اعتقاد کامل، آرزوی فرج امام زمان را داشته‏اند، به دنیا باز می‏گردند تا شاهد تحقق وعده‏های الهی باشند، حکومت عدل الهی را درک کنند و به یاری امامشان برخیزند .

«بار خدایا! ما را در زمره ایشان قرار ده‏»


|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
وظایف زن منتظر و نقش وی در زمینه سازی ظهور
ابتدا در معرفی زن منتظر باید گفت که زن منتظر همان زن مسلمان و با ایمانی است که حقیقت اسلام را به خوبی دریافته است و با جان و دل دستورات آن را فرا گرفته و به آن‏ها عمل نموده است . زن منتظر، بانویی است که ویژگی‏های یک زن مسلمان متدین و عفیف را داراست و در عین حال، با تمام وجود، با معرفت و اعتقاد کامل، انتظار فرج را دارد . زن منتظر برای تحقق امر ظهور باید تحولی اساسی در فرهنگ بوجود آورد و با رشد ایمان و معنویت در خود، تبلیغات مسموم طاغوتیان را خنثی نماید، تا افتخار و لیاقت پرچمداری و یاریگری امام عصر ( علیه‏السلام) را پیدا کند; چرا که تحول و انقلاب عظیم مهدوی جز با همکاری زنان صورت نخواهد پذیرفت .

زن مسلمان، در مقام انتظار، باید با ارائه الگوی برتر از یک زن کامل، ارشادگر سایر زنان گردد، تا دنیا شاهد قدرت عظیم فرهنگی و دینی زنان باشد و همگان بدانند همچنان که زنانی در سقوط پرچمدار هبوط نفس انسانی‏اند، در معنویت نیز بانوانی مؤمن و با استقامت پاسداری از دین را به عهده داشته و با پرورش فرزندانی که یاور انقلاب مهدوی‏اند، زمینه را برای تحولی بزرگ و جهانی فراهم می‏آورند .

لذا زن منتظر با خودسازی و تهذیب نفس، به تربیت فرزندان خود همت می‏گمارد و با تفهیم فرهنگ انتظار به آنان، آگاهی‏های لازم در خصوص انتظار و ظهور حضرت حجت ( علیه‏السلام) را به ایشان می‏آموزد تا یاورانی پاک و شجاع برای یاری بقیة‏الله الاعظم ( علیه‏السلام) بپروراند .

همچنین زن با ایمان و منتظر با پیشه ساختن عفت و حجاب، ضمن تامین سلامت جامعه سعی می‏کند به چنان درجه‏ای از تعالی و تکامل نایل آید که افتخار منتظر حقیقی بودن را داشته باشد و با اثبات این مطلب که با اتصال به راه ولایت و با پیروی از فاطمه زهرا که خود تجسم عینی عفت و حجاب بود، به خود باوری و تعهد رسیده، و با انتخاب ظاهری پاک و معنوی علاوه بر باطنی مطهر و روحانی، بسان سربازی وفادار و متعهد، آمادگی خویش را در جهت‏شرکت در انقلاب عظیم مهدوی اعلام می‏نماید . علاوه بر آن، زن منتظر در صحنه عمل، به اوامر الهی، به دیگر سازی نیز می‏پردازد .

لذا در عصر کنونی، که هر روز شاهد تبلیغ فرهنگ نادرست غرب در جوامع اسلامی هستیم و شاهد زنانی بدحجاب با قیافه‏ای بزک کرده که آگاهانه یا از روی نادانی، به ترویج و اشاعه فرهنگ مبتذل و منحط بیگانه می‏پردازند و در ملاعام ظاهر گشته و جوانان را به سوی پرتگاه‏های سقوط و تباهی می‏کشند، بر زنان مؤمن منتظر است که با پرداختن به امر به معروف و نهی از منکر از فساد جامعه جلوگیری نمایند .

زنان فرزانه و اندیشمند جامعه اسلامی باید با ترویج و تبلیغ هر چه بیشتر دین، خودباوری و معنویت را در بین سایر زنان تقویت نمایند و به آنان تفهیم کنند، که مادامی که قلب و روح را از انواع گناهان پاک نسازند و ظاهر خویش را نیز مطابق به فرامین الهی درست ننمایند، لیاقت‏یاری‏گری و عنایت‏حضرت ولی عصر (عج) از ایشان سلب خواهد شد و هر روز بلکه هر لحظه بر فاصله آنان با جان عالم خلقت، مهدی موعود (عج)، افزوده خواهد شد . لذا دست‏یافتن به فیض عظیم یاوری و دیدار روی دوست، تهذیب نفس و خود سازی و دیگر سازی می‏طلبد .


|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
زن قبل از ظهور

در دنیایی که هر روز بسوی ترقی گام بر داشته و زندگی ماشینی روح و جان انسان‏ها را تسخیر کرده است، مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی نیز رنگ و بوی تازه‏ای به خود می‏گیرد و جهان به سوی آخرالزمان پیش می‏رود . زنان که نیمی از جامعه بشری را شامل می‏شوند، هر روز شاهد تحولی نو، در روابط خود در عرصه‏های گوناگون هستند و نقش آنان در سیاست، اقتصاد و اجتماع بر کسی پوشیده نیست; لذا در این قسمت، نقش زن را در هر یک از این امور در آخرالزمان و در نتیجه، در عصر حاضر، بررسی می‏نماییم .

 


نقش زنان در حکومت‏های قبل از ظهور

یکی از مسائلی که در حکومت‏های آخر الزمان مطرح است، سلطه و نفوذ زنان در امور سیاسی می‏باشد که این تسلط را به دو گونه می‏توان تقسیم نمود:

1 - زنان بطور مستقیم بر مردم فرمانروایی کرده و رهبری یا ریاست کشور را به دست می‏گیرند .

2 - زنان با استفاده از نیروی خارق العاده خویش، فرمانروایان و سران کشور را به زیر سلطه خود می‏برند تا آنان طبق نظر و عقیده آن‏ها عمل نمایند .

اخباری که از معصومین ( علیهم‏السلام) وارد گردیده، بر رشد و تسلط زنان بر امور سیاسی و ... در آخر الزمان اشاره دارد . حضرت علی ( علیه‏السلام) در این زمینه می‏فرمایند: «زمانی خواهد آمد که افراد فاسد و زناکار به ناز و نعمت رسند و انسان‏های با انصاف ضعیف می‏شوند . پرسیدند که این دوره چه وقت‏خواهد بود؟ فرمود: آن گاه که زنان و کنیزان بر امور مردم مسلط شوند و خردسالان به فرمانروایی رسند .»

همچنین امام صادق ( علیه‏السلام) طی حدیثی طولانی که به بیان نشانه‏های ظهور پرداخته‏اند، در این مورد می‏فرمایند: «... (در آن زمان) زنان بر ملک تسلط می‏یابند و بر هر امری استیلا پیدا می‏کنند، و زنان را می‏بینی که بسان مردان، مجالس (کنفرانس) راه می‏اندازند .»

آری جهان در آخرالزمان، با رشد بی‏رویه نهضت‏های زنانه که برای اعتراض به پامال شدن حقوقشان صورت می‏گیرد، روبه رو خواهد شد و در انتها، تاریخ جهان شاهد تجربه‏ای جدید در عالم حکمرانی و سیاست‏خواهد بود . اما مطلب مهمی که نباید از نظر دور داشت، این است که طبق دسته‏ای از روایات، در آخرالزمان، تعداد مردان کاهش چشمگیری می‏یابد و شاید به همین دلیل باشد که زنان در اکثر امور بر مسند قدرت خواهند نشست .

رسول خدا (صلی‏الله علیه‏و آله) در این زمینه می‏فرمایند: «از نشانه‏های آخرالزمان این است که برای هر پنجاه زن، یک رپرست‏خواهد بود و این در حالی است که زنان زیاد و مردان کم گردند .»

و شاید این وضع در اثر افزایش تلفات جانی مردان در اثر برپایی جنگ‏های پی در پی و طولانی باشد . بهر حال، آنچه مسلم است در آخرالزمان، زنان حکومت را به دست‏خواهند گرفت و پس از قرون متمادی، جامعه بشری از مرد سالاری به سوی زن سالاری سوق داده خواهد شد .


مشارکت زنان در سیاست در عصر کنونی

پس از جنگ دوم جهانی، زنان توانسته‏اند به تدریج وارد نهادهای سیاسی شوند، که این نهادها، اعم از دولتی و غیر دولتی می‏باشد . امروزه در بسیاری از کشورها، ندای حمایت از زنان و تساوی حقوق سیاسی، فرهنگی، اجتماعی آنان با مردان بلند است، اما این که واقعا در عمل این مساله به چه میزان انجام می‏گیرد، مطلب دیگری است . اما طی کنوانسیون‏ها، اعلامیه‏ها و قطعنامه‏هایی که از سوی سازمان ملل یا سازمان‏های غیردولتی انتشار یافته است، زنان حق دارند در پست‏های مهم دولتی و غیر دولتی مشغول بکار شوند و در عرصه سیاست‏حضور فعال داشته باشند .

البته از نیمه دوم قرن بیستم به این سو، زنان بسیاری در صحنه سیاست ظاهر گردیدند و به اشغال کرسی‏های مهم دولتی پرداختند که مهمترین این پست‏ها ریاست جمهوری و نخست وزیری بوده است .

مطالعه آمارها نشان می‏دهد که در یکی دو دهه اخیر، زنان در کشورهایی چون انگلیس، فرانسه، آمریکا، اسرائیل، ایسلند، فیلیپین، ایرلند، ترکیه، پاکستان و ... نقش‏های مهم سیاسی داشته‏اند .

و امروز، زنان در کشورهایی چون نروژ، دانمارک و فنلاند حتی در برخی موارد، بیش از 40 درصد مناصب را در اختیار دارند . 

هر چند در عصر حاضر، شاهد حضور گسترده زنان در صحنه‏های مختلف سیاسی و غیر سیاسی هستیم، لیکن زنان، خود، خواهان حضور فعالتر در پست‏های کلیدی و مهم دولتی می‏باشند و به در حاشیه قرار گرفتن خود در قدرت معترضند .

با توجه به بررسی آمارهای مشارکت‏سیاسی زنان، در آمریکا، زنان بطور معمول حدود 52 درصد رای دهندگان را شامل می‏شوند با این وجود، درصد کمی از کرسی‏های کنگره و سنا را در اختیار دارند و در کابینه نیز حضور چندان قابل توجهی ندارند . 

در بیشتر کشورهای در حال توسعه نیز زنان نقش کمتری در سیاست دارند، اما آنچه مسلم است، زنان در اکثر کشورها کم و بیش در امر سیاست دخالت دارند و در این حال، این سؤال مطرح است که آیا زنان عصر کنونی، همان زنان عصر قریب به ظهورند که در روایات از آنان یاد شده است، یا خیر؟

جواب این سؤال قدری مشکل است و این نشات گرفته از پیچیدگی‏های روابط سیاسی و حکومتی می‏باشد . بنابراین با توجه به میزان شرکت زنان عصر حاضر در عرصه سیاست و حکومت، بطور قطع نمی‏توان گفت که زنان عصر کنونی، همان زنان آخر الزمانند، چرا که احتمال می‏رود در آینده، زنان دخالت و تسلط بیشتری در حکومت‏ها داشته باشند، اما به یقین نیز نمی‏توان آنان را زنان آخرالزمان نام ننهاد; زیرا زنان در بعضی کشورهای آمریکایی، اروپایی، آسیایی، سمت‏های بالای سیاسی را دارا هستند و در حکومت نقش چشمگیری دارند .



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
مقایسه وضعیت اقتصادی زنان در آخرالزمان و اکنون
وضعیت اقتصادی زنان در آخرالزمان

یکی از مهمترین مشکلاتی که بشر در آخرالزمان با آن سخت دست‏به گریبان است، مسائل و مشکلات اقتصادی است . نابسامانی عظیم اقتصادی در سر تا سر جهان بوقوع می‏پیوندد و زنان از این واقعه شوم نه تنها در امان نخواهند ماند، بلکه بیشترین ضربه را خواهند خورد . عمق فاجعه به حدی است که گروهی مجبور می‏شوند، برای گریز از قحطی و گرسنگی، زنان و دختران خویش را برای خوراک اندکی معامله نمایند .

امام صادق ( علیه‏السلام) در بیان نشانه‏های ظهور در این زمینه می‏فرمایند: «بعضی از مردان از راه فساد زنان خود ارتزاق می‏کنند .»  علاوه بر این اعمال قبیح، دنیا شاهد هجوم زنان بسوی کارخانه‏ها، ادارات و صحنه تجارت و بازار خواهد بود و این به دلیل رویکرد مادیگری در جامعه و میل به زرق و برق دنیا می‏باشد .

حضرت علی ( علیه‏السلام) می‏فرمایند: «در آخرالزمان، زنان به خاطر حرص به دنیا، در کسب و کار همسران خود شرکت می‏نمایند .»  بنابراین زن در آخرالزمان، به موجودی تبدیل خواهد شد که برای به دست آوردن لقمه نانی، تن به هر نوع کاری می‏دهد و زنانی که باید دامان پر مهرشان، جایگاه پرورش انسانیت‏باشد و در کنار مردانی پاکدامن مایه آرامش باشند، در دام گسترده شهوات حیوانی و منافع اقتصادی مردان ناپاک و سودجو قرار می‏گیرد و بدین ترتیب واقعه تلخ هبوط نفس انسانی در زنان رقم خواهد خورد .


وضعیت اقتصاد زن در عصر حاضر

امروزه بحث گسترده‏ای که در تعداد زیادی از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه مطرح است، «زنانه شدن فقر» می‏باشد و این بدان معنی است که در دنیا اکثر افراد فقیر را زنان تشکیل می‏دهند و به همین دلیل، امروزه زنان جهان برای برطرف کردن نیازمندی‏های مادی خویش، در زیر پرچم شوم تساوی حقوق زن و مرد، کارهای سنگین مردانه را انجام می‏دهند یا منحرف گردیده، برای رفع احتیاجات مادی، خود را در معرض تعرض مردان ناپاک قرار می‏دهند .

در آمریکا، طبق برخی آمارهای موجود، تقریبا در 53% خانواده‏ها زن و مرد هر دو شاغلند و زنان هم دوش مردان در اقتصاد نقش ایفا می‏کنند .  این در حالی است که اختلاف درآمد هفتگی زنان و مردان در این کشور، به گونه‏ای است که مردان حدود 4/65% و زنان حدود 6/34% از درآمدها را به خود جذب می‏کنند . 

در بسیاری از کشورهای غربی و در حال توسعه نیز وضع بدین منوال است و نشان از تبعیض در محیط کار بین زن و مرد دارد .

اینک با توجه به وضع تاسف‏بار اقتصادی زنان، در عصر کنونی، آیا می‏توان آنان را زن آخرالزمان نامید؟

در جواب باید گفت: مطابق آنچه در روایات نیز آمده، زنان بسیاری در عصر حاضر، در عرصه اقتصادی مشغول به کارند، و در بسیاری از کشورها به خصوص کشورهای به اصطلاح متمدن، زنان از راه فساد و فحشا امرار معاش می‏کنند، اما این مساله هنوز فراگیر نشده است; لیکن این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که در هر زمان، احتمال ظهور حضرتش می‏رود، هر چند برخی از علائم به صورت عمومی صورت نپذیرد . لذا شاید بتوان زنان عصر حاضر را زنان عصر ظهور نامید .


|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
مقایسه وضعیت اجتماعی زن در آخرالزمان و اکنون

وضعیت اجتماعی زن در آخرالزمان

 

الف - عدم امنیت‏برای زنان: از انحرافات خطرناک که جامعه پیش از ظهور، به آن گرفتار می‏گردد، بی‏امنیتی خانوادگی و ناموسی است، این مساله آنچنان فراگیر می‏شود که کمتر کسی می‏تواند یا می‏خواهد از آن جلوگیری نماید .

حضرت علی ( علیه‏السلام) در این خصوص می‏فرمایند: «سفیانی در حالی که نیزه‏ای در دست دارد، زنی باردار را دستگیر می‏نماید و به یکی از یارانش می‏گوید: به او تعدی نما و او سپس شکم زن را می‏درد و جنینش را بیرون می‏آورد و هیچکس نمی‏تواند چنین وضعیت هولناکی را تغییر دهد» .  روایات زیادی در این زمینه از معصومین ( علیهم‏السلام) وارد گردیده است که حکایت از وضع تاسف بار و فاجعه‏انگیز امنیتی برای زنان دارد .

ب: هبوط مسائل اخلاقی وانسانی در زنان: جامعه پیش از ظهور، جامعه‏ای مملو از فساد و بی‏بند و باری‏های اخلاقی است، کردارهای حیوانی گروهی انسان نما، آنچنان فراگیر می‏شود که حالت عادی به خود می‏گیرد . روایاتی که این وضع اخلاقی پیش از ظهور را بیان نموده‏اند، بسیار زیاد است . محمدبن مسلم می‏گوید: «به امام باقر عرض کردم: قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: آنگاه که مردها خود را شبیه زنان نمایند و زن‏ها شبیه مردان شوند، آن گاه که مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان .»

و در حدیثی از امام صادق ( علیه‏السلام) است که فرمودند: «در آن زمان، زنان را می‏بینی که از بذل خود به کفار هیچ واهمه‏ای ندارند» . 

آری جهان به آن مرتبه از سقوط اخلاقی می‏رسد که انسانیت‏برایش جز در اعمال حیوانی معنا پیدا نمی‏کند .

ج: افزایش زنان بی‏سرپرست: در آخرالزمان، وضعیت‏به گونه‏ای است که بر اثر جنگ‏های پی در پی، تعداد مردان کاهش چشمگیری می‏یابد و به همین دلیل، زنان زیادی بی‏سرپرست می‏گردند و به دنبال کسی هستند تا سرپرستی ایشان را به عهده گیرد .

رسول خدا (صلی‏الله علیه‏و آله) می‏فرمایند: «قیامت‏برپا نمی‏شود، مگر این که، برای پنجاه زن یک سرپرست‏باشد» . 

و در حدیث دیگری می‏فرمایند: «زمانی فرا رسد که پنجاه زن، با یک مرد روبه رو شده، یکی می‏گوید: ای بنده خدا مرا بخر، و دیگری می‏گوید به من پناه ده‏» . 


وضعیت اجتماعی زنان در عصر کنونی

در دنیای کنونی، زن در اجتماع از موقعیت‏خاصی برخوردار است . امروز زنان توانسته‏اند تا حدی توانائی‏های خود را در عرصه‏های مختلف به اثبات رسانند و به موفقیت‏های بسیاری نائل گردند . اما مطلب مهم این که، با وجود ویژگی‏ها و توانائی‏های بارز در زنان، هنوز نیز درصد قابل توجهی از آنان، از تبعیض، بی‏امنیتی، بی‏عدالتی‏های اجتماعی و ... رنج می‏برند . زنان امروز با نام آزادی و تساوی حقوق زن و مرد در مرداب فساد اخلاقی و جنسی گرفتار شده‏اند . رشد الکلیسم در میان زنان غربی، مبتلا شدن به ایدز و در نتیجه مرگ بر اثر آن، قاچاق زن جهت روسپیگری، هم‏جنس‏گرایی، سقط جنین، فرزندان نامشروع، متلاشی شدن خانواده‏ها و ... ره‏آورد این تفکر غلط بر جامعه غرب و بعضی کشورهای در حال توسعه است .

در بسیاری از کشورهای به اصطلاح متمدن، زنان از طریق خود فروشی امرار معاش می‏نمایند .  در آمریکا سالانه بیش از 900 دختر زیر 15 سال، فرزند نامشروع خود را سقط می‏کنند; هر چند در سال‏های اخیر، این دختران، ترجیح می‏دهند فرزند خود را نگه دارند . 

بنابراین با مقایسه اخباری که در مورد زن آخرالزمان به ما رسیده، و وضعیت کنونی زن از حیث اجتماعی و اخلاقی، بین زن امروز و زن آخر الزمان شباهت‏بسیاری دیده می‏شود . اما این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که نمی‏توان فساد اخلاقی را برای تمام زنان تعمیم داد; زیرا در آن زمان، زنان آگاه، عفیف و با ایمانی نیز وجود دارند که از اوضاع بد آن زمان متاثرند . اما وضع عمومی به شکل دیگری است .

منبع : مجله یاس  آبان 1382، شماره 8



:: موضوعات مرتبط: انتظار , سیاسی،اجتماعی , ,
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
ما دوست دولت و ملت اسرائیل هستیم .
از روزی که رژیم غاصب صهیونیستی شکل گرفت ،تا امروز ده ها و صدها کنفرانس و اجلاس و نشست و همایش در جهان اسلام بر گزار شده و هزاران قطعنامه و بیانیه و طومار بر ضد این رژیم صادر گشته است اما ...اما هنوز نام این رژیم برنقشه ها خود نمایی می کند . در کشور های دنیا سفارتخانه ودر سازمان های جهانیحق رای دارد و دائما در سازمان ملل جولان می دهد و بر ضد این کشور  و آن کشور موضع می گیرد . هر روز حلقه محاصره را بر ملت مظلوم فلسطین تنگ تر  و روز به روز نسل کشی مردمان ستمدیده این سرزمین را یش تر و خانه های شان را خرابتر و فرزندانشان را آواره تر می کند...

می دانید چرا ؟ فکر می کنید چرا اسرائیل بعد از گذشت نیم قرن هنوز به حیات نامبارک خویش ادامه می دهد؟ آیابه خاطر داشتن یکی از بزرگترین ارتش های منظم دنیاست؟ یا به خاطرداشتن صدها کلاهک هسته ای ؟یا...

برای پی بردن به پاسخ این سوال تنها کافی است کمی به دور و بر خود نگاه کنید ،گوشی های nokia وmotorola  جیبهای ما را اشغال کرده  است . intel تجارت ، اقتصاد ، فرهنگ و سیاست ما را می گرداند و اطلاعات آنها را پردازش می کند و چاپ گر های hpمطالب ما را به چاپ می رساند . 

اوقات سر گرمی مان با فیلم های هیجانی هالیوود holy wood پر می شود و برای کودکان مان کارتون های معروف disney را با تلویزیون های pioneer نمایش می دهیم . در هنگام سفر این دور بین های kodak هستند که لحظات زیبای ما را ماندگار می کنند .

این مجریان اخبار شبکه cnn و خبرنگاران مجله times  هستند که اخبار دنیا را به گوش ما می رسانند . بچه های مان با شیر خشک های cerelak بزرگ می شوند و شکلات های maggi و kit kat و smarties می خورند . بعد از وعده های غذایی مان هیچ چیز به اندازه نوشابه های coca cola و  pepsi و fanta و miranda نمی چسبد و آن چه که خستگی را بعد از یک روز کاری از  تن آدم به در می کند یک نسکافه nescafe مخلوط با cofee mate است.

البته نا گفته نماند که صورت هایمان را با gillette اصلاح می کنیم و مسواک هایمان oral-b است . سیگار marlboro بر گوشه لبمان نشسته و خودکار  bic و روان نویس parker در جیب مان یافت می شود ، و البته بگذریم اذ تی شرت های رنگ و وارنگ boss که گهگاهی به تن می کنیم و بارانی های خوش دوخت nike که بدن ما را از برف و باران حفظ میکند و کفش های خوش پای timberland  که در گرما وسرما همراه ماست و لباس های ورزشی champion  که ما را در افتخارات ملی و محلی همراهی می کند و...

دیگر نگوییم چرا شعار مرگ بر اسرائیل اثر ندارد نگوئیم چرا این همه اعلامیه و قطعنامه و تظاهرات به ثمر نمی نشیند . وقتی مسئولان ما قراردادهای نفتی را با شرکت چند ملیتی shell امضا می کنند و فروشگاه های زنجیره ای پوشاک benton مد را به ما عرضه می دارند و محصولات غذائی nestle در یخچال ها جا خوش کرده اند ، باید چه انتظاری داشته باشیم ؟

و اما نوشابه های پپسی ! می دانید pepsi مخفف چیست ؟ pay each penny to save israel (هر ریال از پول من و شما برای اسرائیل ذخیره می شود ). اصلا تا حالا شده به آرم معروف coca cola در آیینه نگاه بیندازید !  آرم coca cola وقتی بر عکس خوانده شود تداعی گر عبارت <<لا محمد لا مکه >> است . این شرکت در یکی از طرح های تبلیغاتی خود ، نیز آرم کوکا کولا را بر روی گنبد مسجد الاقصی مونتاژ کرده و نوشته است <<با نوشیدن این نوشابه آمریکائیشما از حامیان اسراییل خواهید بود !>> چندی پیش نیز واحد تبلیغات کوکا کولا نمازگزاران یک مسجد را به صورت بطری های این نوشابه ترسیم کرده بود !و اوضاع همین است که هست ... هر ریالی که بابت خرید و مصرف این محصولات می پردازیم گلوله ای می شود در قلب کودک فلسطینی و بمبی بر سر خانه اش و عاملی برای ویرانی سرزمین و آوارگی هم وطنان او ؛پس من و شمای مصرف کننده کالا های اسرائیلی و آمریکائی در قتل عام آنانشریک می شویم . حالا بگذریم از این که پول ما ، بودجه سالانه دولت اسرائیل را افزایش و موجبات رفاه زندگی شهروندان آن را فراهم و روزگار را به کام مردم آن می گرداند  و این تازه اول قضایاست.


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حدیث از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

                     بسم الله الرحمن الرحیم

 

1- آية المنافق ثلاث : اذا حدث كذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .

صحيح مسلم ، كتاب الايمان ، ح 89


2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید

(بحارالانوار،ج،83ص20)


3- أبغض الحلال الي الله الطلاق .
منفورترين چيزهاي حلال در پيش خدا طلاق است .

سنن ابي داود ، كتاب الطلاق ، ح 1863


4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )


5- ابن آدم اذا اصبحت معافي في بدنك آمنا في سربك عندك قوت يومك فعلي الدنياالعفاء .
فرزند آدم وقتي تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت يك روز خويش راداري ، جهانگر مباش .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


6- ابن آدم عندك ما يكفيك وانت تطلب ما يطغيك لا بقليل تقنع ولا بكثير تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع كند در دسترس خود داري و در پي آنچه تو را به طغيان وا مي دارد روز ميگذاري ، به اندك قناعت نميكني و از بسيار سير نمي شوي .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740


7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


8- اتق دعوة المظلوم فإنما يسال الله حقه وان الله لن يضيع لذي حق حقه
از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق رااز حق دار دريغ نميدارد .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650


9- اتقوا الحجر الحرام في البنيان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهيزيد كه مايه ويراني است .

كنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575


10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)


11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ينظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسيد كه چيزها را با نور خدا مي نگرد .

سنن ترمذي ، كتاب تفسير القرآن ، ح 3052


12- اتقوا الدنيا فوالذي نفسي بيده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنيا بپرهيزيد ، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063


13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الي السماء كأنها شرارة
از نفرين مظلوم بترسيد كه چون شعله آتش بر آسمان ميرود .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601


14- لكل شیئى زكاة و زكاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.

(الكافى، ج 4، ص 62)


15- اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي وعقوق الوالدين .
دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد : تعدي ، و ناسپاسي پدر و مادر .

كنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458


16- اجرأكم علي قسم الجد اجرأكم علي النار .
هر كس از شما در خوردن قسم جديتر است به جهنم نزديكتر است .

كنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390


17- أجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما خلق له .
در طلب دنيا معتدل باشيد و حرص نزنيد ، زيرا به هر كس هر چه قسمت اوست مي رسد .

سنن ابن ماجه ، كتاب التجارات ، ح 2133


18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)


19- احب الاعمال الي الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدين ثم الجهاد في سبيل الله
بهترين كارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نيكي به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

كنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897


20- احب العباد الي الله الاتقياء الاخفياء
محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929


21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبلكُمْ و هُما مُهْلِكاكُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاكت رساند و همین دو نیز هلاك كننده شماست.

(جهاد النفس، ص 247)


22- احب الاعمال الي الله أدومها وان قل .
محبوبترين كارها در پيش خدا كاريست كه دوام آن بيشتر است ، اگر چه اندك باشد .

صحيح مسلم ، كتاب صلاة المسافرين و قصرها ، ح 1305


23- احب الاعمال الي الله من أطعم مسكينا من جوع أو دفع عنه مغرما أوكشف عنه كربا
بهترين كارها در پيش خدا آن است كه بينوايي را سير كنند ، يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

كنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958


24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل . 
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

(اصول كافی،ج1،ص30)


25- احب الاعمال الي الله حفظ اللسان
بهترين كارها در پيش خدا نگهداري زبان است .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851


26- احب الجهاد الي الله عز وجل كلمة حق تقال لامام جائر
بهترين جهادها در پيش خدا سخن حقي است كه به پيشواي ستمكار گويند .

مسند احمد ، باقي مسند الانصار ، ح 21137


27- احب الطعام الي الله ما كثرت عليه الايادي
بهترين غذاها در پيش خدا آن است كه گروهي بسيار بر آن بنشيند .

كنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716


28- احب اللهو الي الله تعالي إجراء الخيل والرمي .
بهترين بازيها در پيش خدا اسب دواني و تيراندازي است . 

كنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812


29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)


30- احب الله تعالي عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتري وسمحا اذا قضي وسمحا اذااقتضي .
خداوند بندهاي را كه به هنگام خريد و هنگام فروش و هنگام دريافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85


31- احب عباد الله الي الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن كس پيش خدا محبوبتر است كه براي بندگان سودمندتر است .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86


32- أحثوا التراب في وجوه المداحين .
بر چهره ستايشگران ، خاك بيفشانيد .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960


33- احزم الناس أكظمهم للغيظ
آنكه در فرو بردن خشم از ديگران بيشتر است ، از همه كس دور انديشتر است .

نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95


34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل يخادن من يعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسيد ، زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106


35- اخوف ما أخاف علي امتي الهوي وطول الامل .
بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوي دراز بيم دارم .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553


36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا يستجيب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

كنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176


37- ادني أهل النار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه .
از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغزوي از حرارت كفشهايش به جوش ميآيد .

كنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507


38- ادني جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسيف .
آسانترين كشش هاي مرگ مانند صد ضربت شمشير است .

كنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208


39- اذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلين فلا يقض وهو غضبان وليسو بينهم في النظروالمجلس والاشارة
اگر يكي از شما به كار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب ازقضاوت خودداري كند و ميان ارباب دعوا در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتي نگذارد .

كنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034


40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء .
وقتي خداوند بندهاي را دوست دارد ، دنيا را از او منع ميكند چنانكه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد .

كنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595


 

 



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
نوروز از دیدگاه اسلام
 

لطفا برای دیدن به ادامه مطلب بروید.


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
عید نوروز
 

تاریخچه عید باستانی و رسومات آن 


|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حدیث از امام علی(ع)

قالَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِىُّ بْنُ أَبیطالب(علیه السلام):

1- خیر پنهانى و کتمان گرفتارى

مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.

از گنجهاى بهشت; نیکى کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها (یعنى عدم شکایت از آنها) است.

2- ویژگى هاى زاهد

أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.

زاهد در دنیا کسى است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.

3- تعادل در جذب و طرد افراد

«أَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَعْصِیَکَ یَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْمًا ما.»

با دوستت آرام بیا، بسا که روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا که روزى دوستت شود.

4- بهاى هر کس

قیمَةُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُ.

ارزش هر کسى آن چیزى است که نیکو انجام دهد.

5- فقیه کامل

«اَلا أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقیهِ حَقَّ الْفَقیهِ؟ مَنْ لَمْ یُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ یُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللّهِ وَ لَمْ یَدَعِ القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیها تَفَقُّهٌ. وَ لاخَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَکُّرٌ. وَ لا خَیْرَ فى قِراءَة لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ.»

آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نومید نسازد، و از مکر خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـرى در عبـادت بدون تفقّه نیست، و خیـرى در علم بدون تفکّر نیست، و خیرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نیست.

6- خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس

«إِنَّما أَخْشى عَلَیْکُمْ إِثْنَیْنِ: طُولَ الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ وَ أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»

همانا بر شما از دو چیز مىترسم: درازى آرزو و پیروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت شود، و امّا پیروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.

7- مرز دوستى

«لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ صَدیقًا فَتَعْدى صَدیقَکَ.»

با دشمنِ دوستت دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنى میکنى.

8- اقسام صبر

«أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ: أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصیبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَعْصِیَةِ.»

صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترک] معصیت.

9- تنگدستى مقدَّر

مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولاً.

وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ أَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.

هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده است.

10- عزّت، نه ذلّت

اَلْمَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ یَوْمانِ: فَیَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا کانَ عَلَیْکَ فَلا تَحْزَنْ فَبِکِلَیْهِما سَتُخْتَبَرُ.

مردن نه خوار شدن! و بى باکى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو! چون به سودت شد شادى مکن، و چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوى آن آزمایش شوى.

11- طلب خیر

ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.

هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسى که مشورت نماید پشیمان نگردد.

12- وطن دوستى

عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الأَوْطانِ.

شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.

13- سه شعبه علوم لازم

أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.

دانش سه قسم است: فقه براى دین، و پزشکى براى تن، و نحو براى زبان.

14- سخن عالمانه

تَکَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَیَّنَ أَقْدارُکُمْ.

عالمانه سخن گویید تا قدر شما روشن گردد.

15- منع تلقین منفى

لا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.

فقر و تنگدستى و طول عمر را به خود تلقین نکن.

16- حرمت مؤمن

سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ کُفْرٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.

دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگیدن با او کفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.

17- فقر جانکاه

أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیَسارَیْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَیْشِ.

فقر و ندارى بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکى از دو توانگرى است، که آن نیمى از خوشى است.

18- دو پدیده خطرناک

أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.

دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.

19- سه ظالم

أَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ المُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَةٌ.

شخص ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضى به ظلم است، هر سه با هم شریکاند.

20- صبر جمیل

أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْکَ.

صبر بر دو قسم است: صبر بر مصیبت که نیکو و زیباست، و بهتر از آن صبر بر چیزى است که خداوند آن را حرام گردانیده است.

21- اداى امانت

أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبیاءِ.

امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران باشد.

22- پرهیز از شهرت طلبى

قالَ(علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیاد:رُوَیْدَکَ لاتَشْهَرْ، وَ أَخْفِ شَخْصَکَ لا تُذْکَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَیْکَ إِذا عَرَّفَکَ دینَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا یَعْرِفُونَکَ.

آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوى، یاد گیر تا بدانى، خموش باش تا سالم بمانى.
بر تو هیچ باکى نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند (یعنى، گمنام زندگى کنى).

23- عذاب شش گروه

إِنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبیَّةِ وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ بِالْخِیانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش کس را به شش خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایى را به جهالت.

24- ارکان ایمان

أَلاِْیمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْویضِ إِلَى اللّهِ وَ التَّسْلیمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.

ایمان چهارپایه دارد: توکّل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسلیم به امر خدا و رضا به قضاى الهى.

25- تربیت اخلاقى

«ذَلِّلُوا أَخْلاقَکُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى الْمَکارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَکُمُ الْحِلْمَ.»

اخلاق خود را رامِ خوبى ها کنید و به بزرگوارى هایشان بکشانید و خود را به بردبارى عادت دهید.

26- آسانگیرى بر مردم و دورى از کارهاى پست

«لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»

نسبت به مردم، زیاد خرده گیرى نکنید، و قدر خود را با کناره گیرى از کارهاى پست بالا برید.

27- نگهبانان انسان

«کَفى بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللّهِ یَحْفَظُونَهُ أَنْ لا یَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا یَقَعَ عَلَیْهِ حائِطٌ وَ لا یُصیبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَجَلِهِ.»

آدمى را همین دژ بس که کسى از مردم نیست، مگر آن که با او از طرف خدا نگهبان هاست که او را نگه مىدارند که به چاه نیفتد، و دیوار بر سرش نریزد، و درنده اى آسیبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها سازند.

28- روزگار تباهیها

«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا یُؤْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى النّاسِ وَ تَعَدِّیًا و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ إِمارَةِ الصِّبیانِ.»

زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین روزگارى، بیتالمال را بهره شخصى خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسیله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار دهند و این وقتى است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا باشند!

29- زیرکى به هنگام فتنه


«کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.»

هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند.

30- اقبال و ادبار دنیا

«إذا أَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلى أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»

چون دنیا به کسى روى آرد، نیکویى هاى دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبى هایش را برباید.

31- ناتوان ترین مردم

«أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»

ناتوانترین مردم کسى است که توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسى است که دوستى به دست آرد و او را از دست بدهد.

32- فریاد رسى و فرح بخشىِ گرفتار

«مِنْ کَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.»

از کفّاره گناهان بزرگ، فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.

33- نشانه کمال عقل

«إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ.»

چون خرد کمال گیرد، گفتار نقصان پذیرد.

34- رابطه با خدا

«مَنْ أَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»

آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح مىکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.

35- افراط و تفریط

«هَلَکَ فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»

دو تن به خاطر من هلاک شدند: دوستى که اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.

36- روایت و درایت

«إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعایَة لاعَقْلَ رِوایَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتُهُ قَلیلٌ.»

هر گاه حدیثى را شنیدید آن را با دقّت عقلى فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید! که راویان علم بسیارند و رعایت کنندگانِ آن اندک در شمار.

37- پاداش تارک گناه

«مَا الُْمجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکًا مِنَ الْمَلائِکَةِ.»

مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بیشتر نیست از مرد پارسا که ـ معصیت کردن ـ تواند ـ لیکن ـ پارسا ماند و چنان است که گویى پارسا فرشته اى است از فرشته ها.

38- پایان ناگوار گناه

«أُذْکُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ.»

به یاد آرید که لذّتها تمام شدنى است و پایان ناگوار آن بر جاى ماندنى.

39- صفت دنیا

«فى صِفَةِ الدُّنْیا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»

در صفت دنیا فرموده است:مىفریبد و زیان مىرساند و مىگذرد.

40- دینداران آخر الزّمان

«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِى الْخَطیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها.

وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَیْها.

یَقُولُ اللّهُ تَعالى «فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِکَ فِتْنَةً أَتْرُکَ الْحَلیمَ فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»

مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد.

آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند.

خداى تعالى فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا می خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
فاطمه (ع) و نقل حدیث از پیامبر (ص)
 ایام فاطمیه تسلیت باد.

آغاز:

موقعیت ممتاز حضرت فاطمه زهرا علیها السلام این فرصت را به حضرتش داد تا معارف اسلامی را بدون واسطه از پدر بزرگوارش فرا گیرد، معارفی که جز او و فرزندانش کسی دیگر به کنه و عمق آن نرسید. از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام به روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله احادیثی شامل مطالب اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، تفسیری، از قبیل احترام به همسر، رعایت حقوق همسایگان و مطالبی دیگر پیرامون فضائل علی علیه السلام و شیعیان و پیروان آن حضرت، برخی از پیشگویی ها، برخی از دعاها، موقع استجابت دعا و ... رسیده است. واقعا جای تاسف است که امت از این گوهر ناشناخته پس از پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ استفاده نکرده، به جای آن که از طریق این بانوی با عظمت به مسائل مهم جامعه زنان دست یافته و درس های زیبا و شیرینی را نسبت به راه و روش زندگی از دو لب مبارکش بشنوند، به غیر از خون دل دادن به حضرتش کار دیگری نکردند.

فاطمه مخزن اسرار پیامبر

حارثة بن قدامه از سلمان از عمار از حضرت فاطمه علیها السلام مطلبی را نقل کرده که نشان می دهد که سینه زهرا علیها السلام در بردارنده چه علوم و اسراری از پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده که امیرمؤمنان علیه السلام را به حیرت در آورده بود.

روایت شده است روزی عمار به سلمان فارسی گفت: «آیا می خواهی چیز عجیبی را از فاطمه علیها السلام برایت نقل کنم؟

سلمان گفت: گفتم آری، نقل کن ای عمار! او گفت: روزی علی علیه السلام را دیدم که بر فاطمه وارد شد. تا چشم فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام افتاد، فریاد زد: علی جان! نزدیک شو تا درباره آنچه که گذشته و آنچه که خواهد شد و آنچه که اتفاق نمی افتد تا روز قیامت برایت بگویم.

عمار گفت: دیدم که امیرمؤمنان آرام آرام به عقب برگشت و من هم با برگشتن علی علیه السلام به عقب برگشتم. آن حضرت آمد تا بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا ابا الحسن! پیش بیا. همین که در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله نشست، فرمود: تو مرا خبر می دهی یا من تو را خبر دهم؟

علی علیه السلام فرمود: شنیدن حدیث از شما بهتر است ای رسول خدا. حضرت فرمود: بر فاطمه داخل شدی و به تو چنین و چنان گفت و همان دم برگشتی. علی علیه السلام فرمود: آیا نور فاطمه از نور ما است؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا نمی دانی؟ پس علی علیه السلام به سجده افتاده خدا را شکر کرد. عمار گفت: پس امیرمؤمنان علیه السلام از محضر پیامبر صلی الله علیه و آله خارج شده و بر فاطمه علیها السلام وارد شد و من همراهش وارد شدم. فاطمه علیها السلام فرمود: گویا خدمت پدرم رفتی و آنچه را که به تو گفته بودم، به عرضش رساندی.

فرمود: آری، فاطمه جان. فاطمه فرمود: بدان ای اباالحسن! خداوند نور مرا خلق کرد در حالی که او را تسبیح می گفت و این نور را به درختی از درختان بهشت سپرد و این درخت بر اثر نور من نورافشانی می کرد تا این که پدرم در وقت معراج، وارد بهشت شد، خداوند همان وقت بر دل پدرم انداخت تا میوه ای از همان درخت بچیند و تناول کند، سپس این نور را به مادرم سپرد که مرا به دنیا آورد و من از همان نور می باشم ... . (1)

اهتمام فاطمه علیها السلام نسبت به احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله

از برخورد حضرت فاطمه علیها السلام نسبت به حفظ و نگهداری احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بر می آید که وی به احادیث و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله بیش از هر چیز اهمیت می داد تا جائی که روزی برای لحظاتی یکی از همان احادیث را در کنار خود ندید، سخت برآشفته و از خادمه خود خواست تا هر چه زودتر آن را پیدا نموده و حاضر سازد.

شقیق بن سلمه از ابن مسعود نقل کرده است: «مردی به حضور فاطمه علیها السلام رسید. گفت: ای دختر رسول خدا! آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی نزد شما مانده است که به من مرحمت کنید، حضرت به خدمتکار خود فرمود: آن جریده را بیاور. خدمتکار به جست وجو پرداخت ولی آن را پیدا نکرد.

حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: وای بر تو، آن جریده نزد من با حسن و حسین برابری می کند. خدمتکار پس از جست وجوی بسیار آن را پیدا کرده و به خدمت فاطمه علیها السلام آورد. معلوم شد موقع جاروب کردن آن را در ظرف خاکروبه انداخته است. و در این جریده چنین نوشته بود:

حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: «لیس من المؤمنین من لم یعمل جاره بواعقه و من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلا یؤذی جاره و من کان یؤمن بالله والیوم الاخر فلیقل خیرا او یسکت. ان الله تعالی یحب الخیر الحلیم المتعفف و یبغض الفاحش العنید البزاء السائل الملحف. ان الحیاء من الایمان والایمان فی الجنة; از مؤمنین نیست کسی که همسایه از آزار وی در امان نباشد، هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمی دهد و هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خوب بگوید وگرنه ساکت باشد. خدای متعال اهل خیر بردبار عفیف را دوست می دارد و شخص بد زبان و سست و لجوج را دشمن می دارد. حیا از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است.» (2)

چرا از فاطمه احادیث اندکی بر جای مانده؟

این امر ممکن است چند جهت داشته باشد. یکی این که ایشان نمی توانستند همانند سایر معصومین علیهم السلام آزادانه به نقل حدیث بپردازند. بدین جهت احادیث نقل شده از ایشان کم می باشد. ولی این احتمال به دو جهت صحیح نیست. زیرا اولا راویان مرد از حضرتش روایت کرده اند و ثانیا مگر روایت فقط به مردان منحصر بوده و زنان حق روایت نداشته اند.

علت دیگر: ظلم آشکاری که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله به اهل بیت آن حضرت شد، بزرگترین مانع از نشر و گسترش احادیث اهل بیت علیهم السلام علی الخصوص فاطمه زهرا علیها السلام بود تا آنجا که آن هایی هم که از او روایتی شنیده بودند، به خاطر ترس و وحشتی که حاکم بود، از نقل آن ها خودداری کرده، در سینه های خود پنهان کردند.

ابوهریره در این رابطه می گوید: تا زمانی که عمر زنده بود، ما جرات نداشتیم یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کنیم. (3)

و ممکن است چون بسیاری از این احادیث در فضل اهل بیت علیهم السلام خاصه علی بن ابی طالب علیهما السلام بوده، آن ها را شنیده اند اما از روی دشمنی و کینه ای که با اهل بیت و علی علیهم السلام داشتند، از بیان آن احادیث خودداری کردند.

راویان حدیث از حضرت فاطمه علیها السلام

عده نسبتا زیادی از حضرت زهرا علیها السلام حدیث نقل کرده اند که علاوه بر امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام کلثوم افراد زیر به نقل حدیث از حضرتش پرداخته اند:

1 - سلمان فارسی 2 - ابوذر غفاری 3 - جابر بن عبدالله انصاری 4 - عبدالله بن مسعود 5 - یحیی بن جعده 6 - حکم بن ابی نعیم 7 - عمرو بن الشرید 8 - حذیفة بن الیمان 9 - ربعی بن حراش 10 - انس بن مالک 11 - ابوسعید خدری 12 - ابن ابی ملیکه 13 - ابو ایوب انصاری 14 - ابوهریره 15 - بشیر بن زید 16 - سهل بن سعد انصاری 17 - 18 - شبیب بن ابی رافع 19 - عباس بن عبدالمطلب 20 - عبدالله بن عباس 21 - عوانة بن الحکم 22 - قاسم بن ابی سعید خدری 23 - هشام بن محمد 24 - زینب دختر ابو رافع 25 - عایشه 26 - ام سلمه 27 - اسماء بنت عمیس 28 - سلمی ام رافع و غیر از این ها که می توان به روایات این عده در دلائل الامامة، بشارة المصطفی، امالی شیخ طوسی، کفایة الاثر، مسند فاطمه و ده ها کتاب دیگر دست یافت.

گلایه ای از مسندنویسان و سخنی با احمد

با توجه به شمار قابل توجه راویان حدیث از حضرت زهرا علیها السلام این گلایه را از همه مسندنویسان به ویژه احمد بن حنبل داریم که چرا نسبت به دختر پیامبر صلی الله علیه و آله آن همه بی توجهی کرده اند.

اما سخنی که با احمد داریم این است که اگر ما به جلد ششم مسند نگاهی بیفکنیم، خواهیم دید که وی از عایشه در حدود دویست و پنجاه و سه صفحه حدیث نقل کرده ولی از حضرت فاطمه علیها السلام حدود یک صفحه و نیم - که جمعا ده حدیث می شود - نقل کرده است که حدیث اول و دوم و هشتم به یک مضمون اشاره شده، منتهی با این تفاوت که یکی را به صورت مجمل و دیگری با تفصیل بیشتری آورده است.

حال سؤال ما این است که آیا عایشه تا موقع رحلت آن حضرت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشتر بوده یا حضرت فاطمه علیها السلام. مگر به قول مورخین عامه، حضرت زهرا پنج سال پیش از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا نیامده است؟ و آیا مگر همسری عایشه با رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه صورت نگرفته است؟ حداقل هجده سال (4) حضرت فاطمه علیها السلام در کنار پدر بوده است. حال سؤال ما این است که آیا در این هجده سال، سالی یک حدیث هم حضرت فاطمه علیها السلام از پدر روایت نکرده که حداقل هجده روایت از دوران مکه و مدینه برای فاطمه علیها السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شود؟ ما اگر حضور ده ساله پیامبر صلی الله علیه و آله را در مدینه حساب کنیم، حضور و درک محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توسط فاطمه علیها السلام بیشتر می باشد یا عایشه؟ با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت فاطمه علیها السلام بیشتر همدم و همراز بوده، حضرت فاطمه علیها السلام می باید بیشتر روایت داشته باشد یا عایشه؟

آیا ملاقات پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت فاطمه علیها السلام بیشتر بوده یا با عایشه که از هر چند شب یک شب نزد او بوده است؟

از نویسنده مسند احمد باید پرسید مگر پیامبر صلی الله علیه و آله در این مدت نه سال به خانه زهرا علیها السلام رفت و آمد نداشته؟ آیا به هنگام ملاقات کاملا سکوت می کرده تا بگوئیم فقط نه یا ده روایت از پدرش نقل کرده است؟ آیا چنین چیزی باور کردنی است؟ آیا به هنگام میلاد امام حسن، امام حسین و حضرت زینب کبری، آن حضرت جهت تبریک به خانه زهرا علیها السلام نرفته و چیزی نفرموده که وی آن ها را ضبط کند؟ آیا به هنگام رحلت و روزهای بیماری، فاطمه به عیادت پدر نرفته و هیچ حدیث و روایتی از او نقل نکرده؟ آیا این ظلم آشکار از یک عالم حدیث شناس بخشودنی است؟

مسند است یا کتاب فضایل؟

اما سخنی که با سیوطی متوفای (911 ه . ق) داریم این است که وی مسندی برای حضرت فاطمه علیها السلام جمع کرده است که خواننده در ابتدا فکر می کند، وی دویست و هشتاد و چهار حدیث از احادیثی را که حضرت فاطمه علیها السلام نقل کرده، در این کتاب آورده است. اما بعد روشن می شود که چنین خبری نیست، زیرا از نام گذاری خود کتاب مشخص است که مؤلف بین روایاتی که حضرت فاطمه علیها السلام نقل کرده و بین روایاتی که در فضل و مقام حضرت فاطمه علیها السلام نقل شده، جمع کرده است و نام آن را مسند گذاشته است.

و از دویست و هشتاد و چهار شماره ای که در مقابل احادیث زده شده، فقط سی و چهار حدیث را حضرت فاطمه علیها السلام نقل کرده که دو حدیث از آن ها با دیگری اشتراک در نقل دارد و با این بیان به نظر می رسد اگر نام کتاب را احادیث فی فضل فاطمه علیها السلام می گذاشت، بهتر بود. زیرا چیزی که در آن بسیار کم به چشم می خورد، مسند فاطمه است. ثالثا از سی و چهار دیث یاد شده، دو روایت سه بار تکرار شده و هفت حدیث دو بار تکرار گشته است که با حذف احادیث مکرر فقط بیست و چهار دیث باقی می ماند.

و بقیه احادیث نقل شده، جز یک حدیث که از تیغ محقق کتاب جان سالم به در برده، به نظر آقای فواز احمد زمرلی محقق کتاب مسند فاطمة سیوطی، یا ضعیف هستند یا مجهول یا مرفوع یا مرسل و سرانجام برای هر کدام عیبی تراشیده که در نتیجه به نظر ایشان از حضرت فاطمه علیها السلام هیچ حدیث صحیحی از پدرش نرسیده است. آیا بی انصافی بیش از این قابل تصور است.

گسترش فرهنگ کوثر به وسیله معصومین علیهم السلام

اگر چه دشمنان اهل بیت علیهم السلام دست به تلاش وسیع و گسترده ای زدند تا جلوی گسترش فرهنگ کوثر را بگیرند و متاسفانه در برخی زمینه ها نیز موفق گردیدند و در برخی کتاب های حدیثی اثر منفی خود را گذارد اما امامان معصوم علیهم السلام با جدیت تمام تا حدودی توانستند مانع گسترش این کار شوند. از این رو مشاهده می کنیم که مطالب فراوانی از زبان فاطمه به وسیله هر یک از آن ها به دست ما رسیده است و آن چه را که دشمن در پی از بین بردن یا تضعیف آن ها بود، اهل بیت احیا کردند و مطالب گوناگونی از قبیل مناقب، فضائل، روش زندگی، سیره و سنت و رفتار حضرت فاطمه علیها السلام در زندگی نه ساله اش، برخوردها و گفت وگوهای وی با پیامبر صلی الله علیه و آله در بسیاری از مسائل اخلاقی، اجتماعی، معنوی و ده ها موضوع دیگر را به عنوان میراث اصیل حضرت فاطمه علیها السلام برای آیندگان به یادگار گذاشتند که در کتاب ها و منابع دست اول شیعه فراوان به چشم می خورد، بدین جهت باید احادیث حضرت فاطمه علیها السلام را از لابلای گفته های امامان معصوم به دست آورده و از اندیشه های والایش بهره برد.

پی نوشت ها:

1) عیون المعجزات، ص 54 و بحار، ج 43، ص 8.

2) اخلاق حضرت فاطمه، ص 58; مسند فاطمه زهرا، ص 585; سفینة البحار، ج 1، ص 229 و دلائل الامامة، ص 1.

3) الغدیر، ج 6، ص 295.

4) بنا به قول کلبی که فاطمه علیها السلام در سن سی و پنج سالگی از دنیا رفته، باید گفت: حدود بیست و پنج سال در مکه در خدمت پدر بوده است. ذخائر العقبی، ص 52.


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حدیث از حضرت فاطمه سلام الله علیها همراه با شعر

1- حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و من، آن كلمه‌ي نيكوي خداوندم. (الفضائل/80)

من فاطمه‌ام، واژه‌ي حسناي خداوند
از ماه نشان دارم و با آينه پيوند
من فاطمه‌ام، سرخ تر از خاطره ي سيب
من فاطمه ام، سبزتر از واژه‌ي لبخند

2- حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و ما وسيله‌‌ي ارتباط خدا با مخلوقاتيم. (دلائل‌الامامه/32)

سرشار نگاه آسمان كن ما را
از خود برهان و بي‌نشان كن ما را
اي واسطه‌ي فيض خداوند كريم
بر سفره‌ي دوست، ميهمان كن ما را

3- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: و ماييم برگزيدگان خدا و جايگاه پاكي‌ها. (ارشاد شيخ مفيد/1/270)

اي محرم راز جمع افلاكي‌ها
چون سرو، رها ز مجمع خاكي‌ها
يك جرعه زلال آفتابم بچشان
اي روح بلند قله‌ي پاكي‌ها

4- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: ... و ما دليل‌هاي روشن خداييم. (ارشاد شيخ‌ مفيد/1/270)

در ظلمت شب، دليل راهم هستيد
چون كوه، هميشه تكيه‌گاهم هستيد
اي حجّت‌هاي روشن خالق مهر
در تيرگي زمانه ما‌هم هستيد

5- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: ... و ما وارثان پيامبران الهي هستيم. (ارشاد شيخ مفيد/1/270)

دريا صفتيد و روح باران داريد
چون سبزه طراوت بهاران داريد
هستيد شما وارث پيغامبران
در سينه هميشه نور قرآن داريد

6- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، حج را براي استواري و تحكيم دين قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

تا چشمه‌ي عشق، جاري دين گردد
دل‌هاي همه،  بهاري دين گردد
واجب شده حج به امر يكتاي بزرگ
تا مايه‌ي استواري دين گردد

7- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، رسيدگي به خويشان را براي طول عمر و باعث فزوني در خويشان قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

چونان كه ادب به آبرو افزايد
اخلاص، به قدر هر نكو افزايد
اهل صله‌ي رحم اگر بود كسي
فرمود: خدا بر اهل او افزايد

8- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، اطاعت از ما- اهل‌بيت عليهم‌السلام- را براي ايجاد نظم و همبستگي در مردم قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

خواهي ز گسستگي رهايي يابي
يا جلوه‌اي از نور خدايي يابي
فرمان ببر از اوامر حضرت دوست
تا راه به اوج كبريايي يابي

9- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، صبر را وسيله‌ي استحقاق و شايستگي پاداش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

گر پنجره‌ي نگاه تو غم دارد
صدها گره بزرگ و مبهم دارد
با صبر بر آن، رسي به پاداشي نيك.
كاين راه، هزار پيچ و صد خم دارد

10- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، شرك را به منظور اخلاص بندگي، حرام نمود. (بحارالانوار/29/223)

تا دور شود هر عمل از شيوه‌ي بد
اعمال همه، خالص و زيبا گردد
داناي تواناي عزيز يكتا
.بر دفتر شرك، مهر«باطل شد» زد

11- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، وفاي به نذر را براي رسيدن به مغفرت و آمرزش خويش قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

اي آن‌كه به دل اميد رحمت داري
از حق طلب رحم و عنايت داري
در راه وفا به نذر خود سخت بكوش
گر ميل رسيدن به سعادت داري

12- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، نيكي به پدر و مادر را سبب امان از خشم خود قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

خواهي برهي ز خشم ايزد، اي دوست
چون برگ، گناه تو بريزد، اي دوست
نيكي به پدر- مادرخود كن بسيار
از كار بدت لطف نخيزد، اي دوست

13- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، جهاد را مايه‌ي عزّت و شكوه اسلام قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

چون سرو، هميشه آسمان همّت باش
هم‌قامت آسمان پر شوكت باش
وقتي كه جهاد، عزت اسلام است
جهدي كن و هم‌ركاب اين عزت باش

14- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، امر به معروف را براي حفظ مصالح عمومي جامعه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

هر جامعه‌اي كه اهل تقوي گردد
سرشار شكوفه و شكوفا گردد
يك قطره نكويي اگر آنجا افتد
با امر به معروف، چو دريا گردد

15- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: از مؤمنين نيست كسي كه همسايه‌اش از شر و آزار او در امان نباشد. (دلائل‌الامامه/1)

حيف است طريق عشق را سد باشي
در روشني آب، مردّد باشي
در سايه‌ي سبز زندگاني، اي دوست!
همسايه چو با كسي شدي، بد باشي

16- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: از بخل دوري كن، زيرا بخل درختي است در جهنم كه شاخه‌هايش در دنيا مي‌باشد و هر‌كس به آن شاخه‌ها بياويزد، داخل در جهنم مي‌شود. (دلائل‌الامامه/4)

آن شاخه كه بي ميوه قدي خم دارد
بخل است، كه ريشه در جهنم دارد
هر‌كس كه از آن شاخه بياويزد سخت
شك نيست- زمين خوردن محكم دارد

17- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: سخاوت، درختي است در بهشت كه شاخه‌هايش در دنيا گسترده است و هر‌كس شاخه‌اي از آن را بگيرد داخل بهشت مي‌شود. (دلائل‌الامامه/4)

اي دوست! سخاوت، آسمان پيوند است
اين شاخه‌ي سبز باغ بي‌مانند است
چيد آن‌كه از اين شاخه گلي- بي ترديد-
در هر دو سرا، عزيز و عزّتمند است

18- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا از بندگان خدا، تنها دانشمندان از خدا مي‌هراسند. (بحارالانوار/2/45)

زنهار! به جمع جهل، ملحق نشوي
گستاخ، در امر حضرت حق نشوي
با روشني علم، ره صبح بجوي
تا همدم تاريكي مطلق نشوي

19- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: دو لشكر ظلم، با هم برخورد نمي‌كنند جز اين‌كه خداوند، آن‌ها را به خودشان وا‌مي‌گذارد. (كشف‌الغمه/2/581)

در لشكر ظلم، مرد حق‌باور نيست
چون جامعه‌اي كه «نهي از منكر» نيست
وقتي كه به هم دو لشكر ظلم رسند
دستي به عنايت از سوي داور نيست

20- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: بهترين شما كساني هستند كه با تواضع، ديگران را ياري مي‌كنند. (دلائل‌الامامه/7)

پرهيز كن از غرور، از «من» بودن
از سنگ‌شدن، شبيه آهن بودن
خواهي كه به بام رستگاري برسي
بايد كه چو خورشيد، فروتن بودن

21- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: اگر به آنچه شما را امر نموديم عمل مي‌كني و از آنچه شما را بر حذر داشته‌ايم دوري مي‌كني از شيعيان ما هستي و گرنه هرگز. (بحار‌الانوار/65/156)

با هر‌چه نكويي‌ست، نكو بايد شد
سرشار زلال آبرو بايد شد
مي‌خواهي اگر شيعه‌ي مولا باشي
فرمانبر امر و نهي او بايد شد

22- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: از بخل دور باش، زيرا بخل مرضي است كه در شخص كريم وجود ندارد. (دلائل‌الامامه/4)

بخل از قطرات سبز باران دور است
فرياد كويري از بهاران دور است
بخشنده‌تر از بهار بايد بودن
بيماري بخل، از كريمان دور است

23- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا خداوند، نيكوكار بردبار با‌ عفت را دوست مي‌دارد. (دلائل‌الامامه/1)

در جاده‌ي‌ رنج، نا‌شكيبي نكني
با خواب سراب، خود‌فريبي نكني
از دامن پاكدامني خوشه بچين
تا خويش، دچار بي‌نصيبي نكني

24- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا حيا از ايمان است و نتيجه‌ي ايمان، بهشت مي‌باشد. (كافي/2/106)

در دست سپيده، بركاتي دگر است
پيغام سحر را، كلماتي دگر است
اي آن‌كه اميد زندگاني داري
.در روشني حيا، حياتي دگر است

25- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند. (بحارالانوار/65/156)

در دامن روشني، كبوتر باشد
در ظلمت روزگار، اختر باشد
در باغ بهشت، شيعه‌ي آل علي
چون سرو سهي از همگان سر باشد

26- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: همانا خوشبخت واقعي كسي است كه علي را چه در زمان حياتش و چه پس از وفاتش دوست بدارد. (بحارالانوار/27/74)

در دفتر روشنايي و برگ سحر
نقل است چنين ز دختر پيغمبر:
آنان كه حقيقتا سعادتمندند
دارند به دل مدام، حبّ حيدر

27- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: جانم فداي تو و جان و روح من سپر بلاهاي جان تو يا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود- اگر تو در خير و نيكي به سر ببري با تو خواهم زيست و اگر در سختي‌ها و بلاها گرفتار شدي باز هم با تو خواهم بود. (كوكب الدري/1/196)

گردم به فداي حضرتت يا مولا
اي روشن از انوار تو تاريكي‌ها
در نيك و بد زمانه همراه توام
هرگز نشوم از تو و عشق تو جدا

28- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: آن لحظه‌اي كه زن در خانه‌ي خود مي‌ماند- و به امور تربيت فرزند مي‌پردازد- به خدا نزديك‌تر است. (بحارالانوار/43/92)

آن‌گاه كه زن جامه‌ي تقوي پوشد
در تربيت صحيح طفلش كوشد
در سايه‌ي قرب خالق بي‌همتاست
از خانه‌ي او چشمه‌ي هستي جوشد

29- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: بعد از غدير خم، خداوند براي هيچ‌كس عذر و بهانه‌اي باقي نگذاشته است. (دلائل‌الامامه/37)

بعد از غدير، آينه معنا گرفته است
آري؛ دوباره فصل نوي پا گرفته است
ديگر نمانده جاي دليل و بهانه‌اي
عشق علي‌ست؛ در دل ما جا گرفته است

30- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: كسي كه عبادت‌هاي خالصانه‌ي خود را به سوي خدا فرستد، پروردگار بزرگ، برترين مصلحت او را به سويش فرو خواهد فرستاد. (بحارالانوار/67/249)

در خانه‌ي دل ياد خدا جاري ساز
جان و دل خود، به سوي حق ده پرواز
خواهي برسد عاقبت نيك اي دوست
خالص شو و عاشقانه كن راز و نياز

31- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: اول همسايه بعد اهل خانه. (وسائل‌الشيعه/7/112)

اي شمع وجود عشق را پروانه
با بخشش و ايثار مشو بيگانه
همسايه به اهل خانه اولي بشمار
تا نور شود تيرگي كاشانه

32- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: لذتي كه از خدمت حضرت حق مي‌برم، مرا از هر خواهشي باز‌داشته است. (رياحين‌الشريعه/1/105)

شادم به لقاي روي او هر نفسي
جز او نبود براي من دادرسي
شوقي كه براي خدمت حق دارم
بسته است به روي من در هر هوسي

33- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: بهشت، زير پاي مادران است. (مستدرك/15/180)

آيينه‌اي از صفات داور باشد
سرچشمه‌اي از حيات كوثر باشد
در خدمت او باش كه فرمود: بهشت
در زير قدوم پاك مادر باشد

34- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خشنودم به آنچه كه خدا و پيامبر او براي من رضايت دادند. (مناقب ابن‌شهرآشوب/3/351)

از دست مده آ‌نچه خدايت داده است
يا معرفتي كه مصطفايت داده است
مردان خدا هميشه راضي هستند
.بر آنچه خدا بدان رضايت داده است

35- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: مثَلَ امام، مانند كعبه است. مردم بايد در اطراف آن طواف كنند نه آن‌ كه دور مردم طواف نمايد. (بحارالانوار/36/353)

نور است امام، كعبه‌ي اميد است
تابان و فروزنده‌تر از خورشيد است
اندر دل شيعه مهر او كم نشود
چون گرد مدار لطف او چرخيده‌ست

36- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: آنچه براي زنان نيكوست اين است كه- بدون ضرورت- مردان نا‌محرم را نبينند، و نامحرمان نيز آن‌ها را ننگرند. (بحارالانوار/43/54)

گر زن به حجاب خويش مستور شود
از ديده‌ي آلوده و بد دور شود
نيكوست براي زن كه الگو گيرد
از فاطمه، تا شاخه‌اي از نور شود

37- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: پاداش خوشرويي در برابر مؤمن، بهشت است. (بحارالانوار/72/401)

آن‌كس كه گشاده‌رو و خوش‌رفتار است
دل‌خوش نه به اين جهان بي‌مقدار است
در باغ بهشت مي‌دهندش مأوا
سر‌خوش به لقاي حضرت دادار است

38- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: تا زنده‌ام، همواره به ارزش‌هاي امام علي(ع) معترف خواهم بود. (بحارالانوار/43/38)

فرموده چنين گوهر هستي زهرا:
سوگند به آن ‌كه داده هستي ما را
بر ارزش والاي علي معترفم
هرگز نكشم دست ز راه مولا

39- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند متعال، امامت ما را براي ايمني از تفرقه قرار داد. (بحارالانوار/29/223)

آرام شود تا دل خلق نگران
تا گم نكنيم راه؛ حيّ سبحان
در جامعه ايجاد امامت فرمود
تا تفرقه آتش نزند هستي‌مان

40- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، روزه را براي پابرجايي اخلاص واجب نمود. (بحارالانوار/29/223)

تا پاك‌تر از نگاه مهتاب شويم
چون آينه بي‌رياتر از آب شويم
روزي‌ده خلق،‌روزه واجب فرمود
تا ناب‌تر از گوهر ناياب شويم

 



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
درباره حديث فاطمه(س) پاره تن پيامبر گرامى(ص)

( 16 صفحه - از 31 تا 46 )
نویسنده : حاج رسولی، محمد
  • از پیامبر(ص) درباره ابعاد شخصیت حضرت زهرا(س) مطالب فراوانى نقل شده است.

    فاطمه(س) دخت پیغمبر اکرم(ص) در بین زنان عالم، معروف‏ترین و محبوب‏ترین چهره دینى، اخلاقى، ایمانى، علمى، ادبى و معنوى به شمار مى‏آید. جاذبیت حضرت فاطمه(س) قلمروى بس وسیع دارد که پیش از زندگى او در این جهان شروع مى‏شود و تا مرز ابدیت امتداد مى‏یابد.

    حضرت زهرا (س) در عمر کوتاه ولى پر برکت خود، عالى‏ترین درسهاى زندگى را به انسانها آموخت و بهترین سرمشق و نمونه براى زنان جهان گردید.

    فاطمه(س) در دوران زندگى بانویى از هر جهت نمونه و کامل بود. او دخترى نمونه براى پدرش پیامبر(ص)، و همسرى نمونه براى على(ع) و مادرى نمونه براى فرزندانش بود و بالأخره در تمام ابعاد وجود، زن نمونه‏اى براى عالم بشریت به شمار مى‏آمد.

    ( 31 )
  • فاطمه(س) در زندگى خصوصى خویش، نمونه‏اى در حیا، عفاف، پاکدامنى، مهر، عاطفه، معرفت، ایمان و... بود و در زندگى اجتماعى نیز نمونه و الگویى از شهامت، شجاعت، فداکارى در راه حق و عدالت‏خواهى محسوب مى‏شد و عاقبت در این راه به شهادت رسید.

    حضرت زهرا(س) در صفات و روحیات گوى سبقت از مردان بزرگ ربوده و با کامل‏ترین مردان جهان یعنى على(ع) همدوش و همسر گشته بود.

    فاطمه زهرا(س) از اصحاب کسا و یاران مباهله است و از کسانى است که در سخت‏ترین اوقات با پیغمبر(ص) هجرت کرد و نیز از آنهاست که آیه تطهیر در شأنشان نازل شده و خدا به صِدقشان گواهى داده است. فاطمه(س) مادر ائمه(ع) است و در بقاى ذریه پیغمبر تا روز قیامت از برکت وجود اوست و او بانوى همه بانوان جهان است. چون فاطمه(س) بر پیغمبر(ص) وارد مى‏شد، آن حضرت در مقابل او مى‏ایستاد و دستش را مى‏بوسید و او را به جاى خود مى‏نشانید و مى‏گفت:

    من هرگاه به بوى بهشت اشتیاق پیدا مى‏کنم، زهرا(ع) را مى‏بویم.

    پیغمبر(ص) مى‏گفت:

    فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.

    همه اینها براى شخصیت زهرا (س) یعنى براى صفاتى بود که فاطمه زهرا(س) داشت ؛ زیرا قیمت هر کس به صفات و روحیات اوست. زهرا در علو صفات به حدى بود که پیامبر گرامى(ص) او را مادر (ام ابیها) مى‏نامید. و مى‏گفت:

    زهرا(س) به صورت آدمى است و به معنا از حوریان بهشتى است. زهرا روحى است که میان دو پهلوى من است.

    ( 32 )
  • انسیه حورا سبب اصل اِقامت

    اصلى که ببالید بدو نخل امامت

    نخلى که ز تولید قدش زاد قیامت

    گنجینه عرفان گهر بحر کرامت

    در باغ نبى طوبى افراخته قامت

    در ساحت بستان ولى سرو لب جو

    ** *

    مرآت خدا عالمه نکته توحید

    کش خیمه عصمت زده بر عرصه تجرید

    آن جلوه که بالذات برون است ز تحدید

    مولد محمد که بدان نادره تأیید

    ** *

    اى زاده انسان که به خوبیت مَلک نیست

    از عشق تو برپاست به کونین هیاهو

    ** *

    من با تو به توحید دلى یکدله دارم

    از عشق تو برگردن جان سلسله دارم

    من قطره که از بحر فزون حوصله دارم

    از بحر عنایات تو چشم صله دارم

    ** *

    اى پاى تو پهلو زده خورشید سما را

    بر فرق من خسته بسایان کف پا را

    در هر صفتى اعظم اسماى الهى

    اندر فلک قدرت نبود چو تو ماهى

    عالم همگى بنده شرمنده تو شاهى

    محتاج توایم از ره الطاف نگاهى

    «فاطمه(ع) پاره تن پیغمبر(ص)»

    پیامبر گرامى فاطمه(س) را بسیار دوست مى‏داشت و به او احترام مى‏نمود و از هر فرصت در معرفى این بانوى نمونه و عصاره هستى استفاده مى‏کرد و حقایق و معارفى را در عظمت شخصیت فاطمه زهرا(س) مطرح مى‏نمود. یکى از احادیثى که پیامبر گرامى (ص) درباره فاطمه(س) فرموده‏اند این حدیث است: «فاطمه پاره تن من است...»

    ( 33 )
  • از طریق این حدیث بسیارى از فضایل و مناقب حضرت زهرا(س) مانند عصمت را مى‏توان اثبات نمود.(1) ما در اینجا به طور خلاصه مطالبى را درباره این حدیث شریف در چند قسمت مطرح مى‏نماییم.

    متن حدیث

    پیامبر(ص) فرموده است:

    فاطمة بضعة منّى من سرّها فقد سرّنى و من سأها فقد سأنى، فاطمه اعزّ البریّة علىّ؛(2)

    فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.

    روش بزرگان درباره یک حدیث این است که نخست از سند و سپس از دلالت آن بحث مى‏کنند. ما هم در اینجا به طور اختصار نکاتى را به این شیوه درباره این روایت شریف بیان مى‏کنیم.

    بررسى سند

    این حدیث در بین علماى شیعه و سنى، مشهور و معروف، بلکه متواتر معنوى‏(3) است و نیاز به بحث و تحقیق بیشتر ندارد. کسانى که مى‏خواهند بیشتر درباره سند این

    ____________________________________________

    1. راهبرد اهل سنت، ص 330 ؛ بحارالأنوار، ج 29، ص 337.

    2. امالى مفید، ص 260 ؛ بحارالأنوار، ج 28، ص 303 و ج 43، ص 23 و 39 ؛ امالى شیخ طوسى، ص 24 ؛ مناقب آل ابى‏طالب، ح 3، ص 112.

    3. مشکاة المصابیح، ص 568 ؛ زبدة البیان اردبیلى، ص 189.

    ( 34 )
  • روایت تحقیق کنند، مى‏توانند به الغدیر(4) مراجعه نمایند.

    الفاظ، دلالت و متن حدیث

    این روایت شریف با الفاظ گوناگون از پیامبر گرامى(ص) نقل شده است.

    1 - فاطمة بضعة(5) منّى فمن اغضبها اغضبنى‏(6).(7)

    2 - انما فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما اذاها.(8)

    3 - انها بضعة منّى یریبنى ما رابها و یؤذینى ما اذاها.(9)

    4 - انها بضعة منّى یغضبنى ما یغضبها.(10)

    ____________________________________________

    4. الغدیر، ج 2، ص 20 و 109 و ج 7، ص 174 و 231 و ج 9، ص 387.

    5. همه ارباب لغت اتفاق دارند که «بَضعة» با فتحه - به معناى قطعه است و گاهى با کسره خوانده مى‏شود. علماى لغت تصریح کرده‏اند که «بضعة» قطعه‏اى از گوشت است. جمهرة اللغة، ج 1، ص 395 ؛ معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 255 ؛ النهایة، ج 1، ص 357 و ج 5، ص 62 ؛ بحارالأنوار، ج 29، ص 32 و 335.

    6. سهیلى، یکى از علماى اهل سنت در الروض الانف، ج 2، ص 196 مى‏گوید:

    این حدیث دلالت دارد بر اینکه هر کس حضرت زهرا(س) را سبّ کند کافر شده است و کسى که صلوات بر او بفرستد صلوات و درود بر پدر او یعنى پیغمبر گرامى(ص) فرستاده است.

    قَسطلانى (ارشاد السارى، ج 1، ص 596) گفته است:

    طبق این حدیث، هر کس زهرا(س) را اذیت کند، پیغمبر گرامى(ص) را اذیت نموده و اذیت پیغمبر(ص) حرام است و همه بر این مطلب اتفاق دارند.

    7. صحیح بخارى، ج 4، ص 210 ؛ صحیح بخارى، ج 5، ص 36 ؛ صحیح بخارى، جز 7، باب فضائل فاطمه(س)، ح 29.

    8. صحیح مسلم، ج 4، ص 1902، باب 15، ح 95 و 94 و 93 ؛ صحیح مسلم، جز 7، باب فضائل زهرا(س)، 141، 143 ؛ صحیح بخارى، جز 5، باب مناقب فاطمه(س)، ح 29.

    9. سنن ترمذى، ج 5، ص 605، ح 3867.

    10. الشفأ، ج 2، ص 308.

    ( 35 )
  • 5 - فاطمة سجّته‏(11) منّى یبسطنى ما یبسطها و یقبضنى ما یقبضها.(12)

    6 - انما فاطمه ابنتى بضعة منّى یؤذینى ما اذاها و ینصبنى ما انصبها.(13)

    7 - انما فاطمه ابنتى بضعة منّى یریبنى ما رابها و یؤذینى ما اذاها.(14)

    8 - فامضغة(15) منّى.(16)

    9 - انها فاطمة بضعة منّى.(17)

    10 - إن فاطمة منّى.(18)

    11 - فاطمة بضعة منّى یقضبنى ما یقضبها و یبسطنى ما یبسطها.(19)

    12 - فانما ابنتى بضعة منّى.(20)

    13 - إن فاطمة جُز منّى.(21)

    14 - انما فاطمة بضعة منّى ما آذاها آذانى و ما رابها رابنى.(22)

    15 - انما فاطمة بضعة منّى یسرّنى ما یسرّها.(23)

    ____________________________________________

    11. «سجّته» یعنى قسمتى از چیزى. لسان العرب، ج 7، ص 39.

    12. مسند امام احمد، ج 4، ص 322 ؛ مناقب شهرآشوب، ج 3، ص 112.

    13. سنن ترمذى، ج 5، ص 698، ح 3869 ؛ الصواعق المحرقة، ص 114.

    14. حلیة الاولیأ، ابى نعیم، ج 2، ص 40.

    15. «المضغة»: قطعه‏اى از گوشت. نهایه ابن اثیر، ج 4، ص 339.

    16. مسند احمد، ج 4، ص 323.

    17. مسند احمد، ج 4، ص 5.

    18. الجامع فى العلل و معرفة الرجال، احمد بن حنبل، ج 2، ص 222.

    19. المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 158.

    20. مسند احمد، ج 4، ص 328.

    21. الجمع بین الصحیحین البخارى و مسلم، صافانى، ص 121، ح 351.

    22. نظم درر السمطین، زرندى، ص 176.

    23. الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 230.

    ( 36 )
  • 16 - انما فاطمة بضعة منّى یؤذینى ما اذاها و یغضبنى ما اغضبها.(24)

    17 - انما فاطمة بضعة منّى یریبنى ما رابها(25)

    18 - فاطمة بضعة منّى من آذاها فقد آذانى.(26)

    19 - فهى فاطمة بنت محمد(ص) و هى بضعة منّى و هى قلبى و روحى التى بین جنبى.

    فمن آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله.(27)

    20 - فان فاطمة بضعة منّى یؤلمنى ما یؤلمها و یسرّنى ما یسرّها.(28)

    21 - انما فاطمه حذیة منّى یقضبنى ما یقضبها.(29)

    22 - إن فاطمة بضعة منّى فمن آذاها فقد آذانى و من سرّها فقد سرّنى و من غاظها فقد غاظنى.(30)

    23 - إن فاطمة بضعة منّى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى یسؤنى ما سائها و یسرّنى ما سرّها.(31)

    24 - انما فاطمة بضعة منّى من آذاها فقد آذانى و من احبّها فقد احبّنى و من سرّها فقد سرّنى.(32)

    ____________________________________________

    24. معجم الصحابة، ص 141، به نقل از احقاق الحق، ج 10، ص 205.

    25. انساب الاشراف، بلاذرى، ج 1، ص 403.

    26. السنن الکبرى، بیهقى، ج 10، ص 201.

    27. فصول المهمة، ابن صباغ المالکى، ص 146.

    28. المناقب، خوارزمى، ص 353.

    29. النهایة فى غریب الحدیث والأثر، ابن اثیر، ج 1، ص 357.

    30. امالى شیخ صدوق، ص 165.

    31. روضة الواعظین، نشابورى، ص 149.

    32. تنزیه الانبیأ، سید مرتضى، ص 212.

    ( 37 )
  • 25 - إن فاطمة بضعة منّى و انا اکره إن تحزن أو تغضب.(33)

    26 - إن الله یغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضاها.(34)

    27 - إن فاطمة بضعة منّى و انا منها فمن آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله و من آذاها بعد موتى کان کمن آذاها فى حیاتى و من آذاها فى حیاتى کان کمن آذاها بعد موتى.(35)

    28 - رضا فاطمة من رضاى و سخطها من سخطى. من أرضاها فقد أرضانى و من سخطها فقد أسخطنى.(36)

    به طور اختصار، مصادر حدیث نبوى «فاطمة بضعة منى» را از کتابهاى شیعه و سنى ذکر مى‏کنیم:

    مصادر شیعه

    1 - الغدیر، ج 2، ص 275، ج 3، ص 30، 109، ج 7، ص 174، 231، ج 9، ص 387.

    2 - امالى شیخ مفید، ص 260.

    3 - امالى شیخ طوسى، ص 24.

    4 - مناقب شهرآشوب، ج 3، ص 112.

    5 - الطرائف ابن طاووس، ص 384 ، 388.

    6 - ذخائر العقبى - احمد بن الطبرى، ص 37.

    ____________________________________________

    33. المصنف، عبدالرزاق الصنعانى، ج 7، ص 301 - 302 ؛ خصائص امیرالمؤمنین(ع)، نسائى، ص 121.

    34. بحارالأنوار، ج 21، ص 279 و ج 30، ص 347 و ج 43، ص 23.

    35. علل الشرائع، ج 1، ص 186 - 187.

    36. الصراط المستقیم، ج 2، ص 292.

    ( 38 )
  • 7 - النص و الاجتهاد - شرف‏الدین، ص 88 ، 513.

    8 - مستدرک سفینة البحار، ج 8 ، ص 234.

    9 - اضوأ على الصحیحین، ص 345.

    10 - علل الشرائع، ج 1، ص 186.

    11 - کفایة الاثر، ص 65.

    12 - قواعد الاحکام، ج 1، ص 122.

    13 - بحارالأنوار، ج 27، ص 62.

    مصادر اهل سنت

    1 - مسند احمد، ج 4، ص 326.

    2 - صحیح بخارى، ج 4، ص 210، 212 و ج 1، ص 532.

    3 - صحیح مسلم، ج 7، ص 141.

    4 - سنن الترمذى، ج 5، ص 360.

    5 - المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 158.

    6 - سنن الکبرى، ج 10، ص 201 ؛ بیهقى، ج 5، ص 147.

    7 - المصنف، ج 7، ص 301، عبدالرزاق.

    8 - شرح نهج‏البلاغه لابن أبى الحدید، ج 4، ص 64، ج 13، ص 36، ج 16، ص 273، 278.

    9 - الجامع الصغیر، ج 1، ص 208.

    10 - المناقب خوارزمى، ص 353.

    11 - سبل الهدى و الرشاد، ج 10، ص 237.

    12 - سنن الترمذى، ج 5، ص 698، ح 3967.

    ( 39 )
  • 13 - صفة الصفوة، ج 2، ص 13.

    14 - اسد الغابة، ج 5، ص 521.

    15 - تذکرة الخواص، ص 279.

    16 - ذخائر العقبى، ص 37.

    17 - حلیة الاولیأ، ج 2، ص 40.

    18 - ینابیع المودة، ج 2، ص 52، 53، 97.

    شأن نزول حدیث

    اکنون باید اشاره کنیم که این حدیث از پیامبر گرامى(ص) در چه مناسبتهایى نقل شده است و به طور خلاصه شأن نزول این حدیث در چه مواردى بوده است.

    1 - یکى از آن مناسبتها این است که روزى على(ع) از پیغمبر گرامى(ص) سؤال کرد: چه چیزى براى زنها بهتر است؟ حضرت سکوت نمودند و وقتى فاطمه(س) آمد، از حضرت زهرا(س) سؤال کردند چه چیزى براى زنها بهتر است. حضرت زهرا(س) فرمود: اینکه مردها او را مشاهده نکنند. در این موقع، حضرت پیغمبر(ص) فرمودند: فاطمة بضعة منّى؛(37) یعنى فاطمه پاره تن من است.

    2 - دومین مورد وقتى بود که ابولبابه براى قبول شدن توبه خود، خود را به ستون بسته بود. پس آیه توبه نازل شد که توبه ابولبابه مقبول است. حضرت زهرا(س) خواستند او را از ستون باز کنند. ابولبابه گفت: من قسم خورده‏ام که کسى جز رسول خدا(ص) مرا باز نکند.

    پس پیغمبر گرامى این جمله را فرمودند: «ان فاطمة بضعة منّى».(38)

    ____________________________________________

    37. سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیرالعباد، محمد بن یوسف الصالحى الشامى، ج 11، ص 45.

    38. الروض الانف، سهیلى، ج 2، ص 196.

    ( 40 )
  • 3 - سومین مورد جایى بود که وقتى پیامبر گرامى خواستند فاطمه(س) را معرفى کنند، فرمودند: «هى بضعة منّى». روایت از ابن‏صباغ مالکى از مجاهد است:

    خرج النبى(ص) و هو اخذ بید فاطمه فقال: من عرف هذه فقد عرفها و من لم یعرفها فهى فاطمة بنت محمد و هى بضعة منّى و هى قلبى و روحى التى بین جنبى.(39)

    4 - چهارمین مورد در شب عروسى فاطمه(س) بود که حضرت این جمله را فرمود.

    حضرت پیامبر(ص) «به حضرت زهرا» خطاب کرد و فرمود: اى دخترم، على(ع) خوب شوهرى است. با او مخالفت نکن. سپس به على(ع) خطاب کردند فرمودند: یا على (ع)، داخل خانه خود شو و با همسرت با مهر و محبت رفتار کن. سپس این جمله را فرمودند: «ان فاطمة بضعة منّى، یؤلمنى ما یؤلمها و یسرّنى ما یسرّها». مناقب خوارزمى، ص 353.

    5 - پنجمین مورد را اهل سنت ذکر کرده‏اند: روزى على(ع) براى خواستگارى دختر ابوجهل پیش او رفت و حضرت پیغمبر(ص) فرمود: «ان فاطمة منّى...». علماى اهل سنت گفته‏اند: این خبر در باره على(ع) رسیده است. چون او خواست دختر ابى‏جهل را به عقد ازدواج گیرد، رسول خدا(ص) بر او غضبناک شد و فرمود «هر کس فاطمه را اذیت کند...»(40)

    بر این مورد اشکالات بسیار وارد شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم.

    1 - خود علماى اهل سنت گفته‏اند که على(ع) مشمول آیه تطهیر است و طهارت ذاتى دارد، یعنى از هر رجس و پلیدى و لهو و لعب و اخلاق رذیله منزه و مبراست.

    ____________________________________________

    39. الفصول المهمة فى معرفة الائمة، ص 146.

    40. مستدرک الحاکم، ج 3، ص 158 ؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1903، کتاب فضائل الصحابة، ح 95.

    ( 41 )
  • و دیگر آنکه در آیه مباهله خداوند او را به منزله نفس پیامبر(ص) خوانده است. از طرف دیگر، او باب علم رسول الله بوده و این همه در کتابهاى اهل سنت بیان شده است.

    بنابراین، چگونه ممکن است عقل باور کند که آن حضرت عملى انجام دهد که به واسطه افعال و گفتار او رسول خدا(ص) غضبناک گردد؟ چگونه عقل باور مى‏کند که مجسمه«اخلاق عظیم» بر کسى که محبوب خداست غضب کند ؛ آن هم در امر مباحى که خدا در قرآن مجید در آن تبعیضى قائل نشده است. امر نکاح به حکم آیه سوم سوره نسأ: «فانکحوا ما طاب لکم من النسأ مثنى و ثلاث و رباع»، بین انبیأ و اوصیأ و جمیع امت یکسان است. اگر بر فرض على(ع) چنین خیالى مى‏کرد که زن دیگر بگیرد، طبق قرآن بر او جائز بود. رسول اکرم (ص) نیز براى یک امر مباح هرگز غضب نمى‏نمود و چنین کلماتى نمى‏فرمود.(41)

    پس هر انسان عاقل بعد از تفکر درک مى‏کند که این حدیث از موضوعات و ساخته‏هاى امویها مى‏باشد که اکابر علماى اهل سنت هم به این امر اعتراف کرده‏اند.(42)

    ابن ابى الحدید(43) از شیخ و استاد خود، ابى جعفر اسکافى بغدادى، نقل مى‏کند که او گوید: معاویة بن ابى سفیان جمعى از صحابه و تابعین را معیّن کرده بود که بر ضد على(ع) اخبارى جعل کنند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن حضرت بیزارى بجویند.

    از جمله این کسان ابوهریره، عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبة و عروة بن زبیرند.

    ____________________________________________

    41. اگرچه از اخبار شیعه استفاده مى‏شود که بر على(ع) جایز نبوده است در حیات فاطمه زنى دیگر اختیار کند.

    42. شبهاى پیشاور، ص 703.

    43. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 4، ص 64.

    ( 42 )
  • ابوهریره کسى است که حدیث خواستگارى على (ع) را از ابوجهل روایت کرده است. آن‏گاه ابوجعفر اسکافى گوید: این حدیث مشهور است به روایت کرابیسى ؛ به این معنا که هر روایت بى‏اساس را کرابیسى مى‏خوانند. ابن ابى الحدید گوید: این حدیث در صحیحین بخارى و مسلم از مسور بن مخرمة الزحر، روایت شده است.

    و سید مرتضى در کتاب تنزیه‏الانبیأ گوید: این روایت از حسین کرابیسى رسیده و او مشهور است به انحراف از اهل بیت و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان بوده است ؛ زیرا بنابر اخبار فراوان در کتابهاى اهل سنت، دشمن على منافق است و منافق به حکم قرآن اهل آتش شمرده مى‏شود، پس روایت او مردود است.

    همچنین اخبار در مذمت ایذاکنندگان فاطمه(س) اختصاص به نقل از کرابیسى یا ابو هریره ندارد، بلکه اخبار بسیارى در این موضوع وارد است. از جمله خواجه پارساى بخارى در فصل الخطاب و امام احمد بن حنبل در مسند و میر سید على همدانى شافعى در مودّت سیزدهم از مودة القربى، حدیثى از سلمان محمدى نقل نموده‏اند که پیامبر(ص) فرمود: «دوستى فاطمه در صد جا نفع مى‏بخشد. پس کسى که دختر من فاطمه از او راضى باشد، من از او راضى‏ام و کسى که من از او راضى باشم، خدا... و کسى که فاطمه بر او غضب نماید من بر او غضبناک مى‏باشم و بر هر کس من غضبناک باشم خداوند بر او غضبناک است. واى بر آن کس که ظلم کند به فاطمه... .»(44)

    2 - اشکال دیگر این است که در متن این روایات، اختلافهاى بسیارى وجود دارد. در یک‏جا آمده است که على(ع) به خواستگارى دختر ابوجهل براى عموى خود حارث بن هشام رفت و بعد حضرت این جمله را فرمود.(45) در روایت دیگر از مسور بن مخرمة آمده

    ____________________________________________

    44. شبهاى پیشاور، ص 705.

    45. الحاکم، ج 3، ص 158.

    ( 43 )
  • است که على(ع) به خواستگارى دختر ابوجهل براى خود رفت.(46)

    3 - این جمله که در روایت آمده است على (ع) پیامبر(ص) را غضبناک کرد، با این روایت که از على(ع) روایت شده است مناسبت ندارد. على (ع) فرمود:

    فواللّه ما اغضبتها و لا اکرهتها على امر حتى قبضها الله عزوجل الیه ولا اغضبتنى ولا عصت لى أمراً.(47)

    4 - طبق آنچه در روایت از شیخ صدوق‏(48) نقل شده، خود على(ع) این مطلب را تکذیب کرده است. امام صادق(ع)(49) نیز این مطلب را که على (ع) پیامبر (ص) را غضبناک نموده باشد نفى کرده‏اند.

    5 - بر طبق یک گزارش، ابن عباس با عمر بحث کرده و به او گفته است: على(ع) پیامبر(ص) را به غضب نیاورد و هیچ‏گونه قصد و اراده‏اى براى زن گرفتن نداشت و داستان خواستگارى على(ع) از دختر ابوجهل نادرست است. عُمر نیز ابن عباس را تصدیق کرد(50) و گفت: تو درست مى‏گویى.

    6 - چگونه پیامبر (ص) در این حدیث دختر ابوجهل را دختر دشمن خدا خوانده و ابوجهل را سب کرده است و حال آنکه خود فرموده است: مرده را سب نکنید، چون باعث اذیت زنده مى‏شود.(51)

    7 - مسور بن مخرمة که راوى حدیث است، در سال دوم هجرت متولد شده‏است.

    ____________________________________________

    46. صحیح مسلم، ج 4، ص 1903.

    47. کشف الغمة، اربلى، ج 1، ص 373.

    48. علل الشرائع، ص 185، ب 149، ح 2.

    49. امالى صدوق، ص 91، المجلس 22، ح 3.

    50. الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 4، ص 56.

    51. همان.

    ( 44 )
  • پس چگونه او مى‏گوید: من شنیدم که پیامبر(ص) بر روى منبر این مطلب را فرمود، درحالى‏که من جنب بودم. چگونه مى‏شود که یک طفل محتلم باشد؟ برخى این احتلام‏(52) را توجیه به کمال عقل کرده‏اند، ولى این مطلب مخالف لغت و عرف است چون در عرف کسى طفل شش ساله را محتلم نمى‏خواند.(53)

    برخى از بزرگان به یارى حدیث «فاطمة بضعة منّى»، معصوم بودن حضرت زهرا(س) را اثبات کرده‏اند. بنا به گفته آنان، پیامبر (ص) به طور مطلق فرموده است: هر کس زهرا(س) را اذیت کند، مرا اذیت کرده است. از این سخن روشن مى‏شود که حضرت زهرا(س) هرگز گناه نمى‏کند ؛ زیرا در غیر این صورت، پیامبر (ص) این مطلب کلى را درباره حضرت زهرا(س) نمى‏فرمود.(54) برخى بر این حدیث ایرادى وارد آورده‏اند. به گمان آنان، شاید این حدیث انصراف به این مطلب داشته باشد که هر کس زهرا(س) را از سر ظلم اذیت و آزار کند، پیامبر(ص) را اذیت کرده است و کسى که آن حضرت را در مسیر عبادت خشنود کند، پیامبر(ص) را خشنود کرده است. به گمان این گروه، پیامبر(ص) سخنى کلى را نفرموده، بلکه آن را مقید کرده است. تخصیص عموم نیز فراوان است و بسیارى از عمومات به مورد متعارف منصرف مى‏شوند.

    این اشکال پاسخهاى متفاوتى دارد که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم. تخصیص، خلاف اصل و قاعده است و ما تنها در صورت وجود دلیل مى‏توانیم به تخصیص قائل شویم. در این مورد خاص هم هیچ دلیلى وجود ندارد. از سوى دیگر، بر اساس بیانى که در اشکال گذشت، روشن مى‏شود که فاطمه (س) مزیت خاصى بر

    ____________________________________________

    52. فتح البارى، ج 9، ص 286.

    53. الصحیح من سیرة النبى الاعظم(ص)، ج 4، ص 60.

    54. بحارالأنوار، ج 29، ص 339.

    ( 45 )
  • دیگر مسلمانان ندارد، بلکه مانند آنان است. این سخن نیز از چند جهت نادرست است.

    1 - اگر زهرا(س) همانند سایر مسلمانان باشد، سخن پیامبر(ص) درباره او بى‏معنا خواهد بود. در این حال، پیامبر(ص) نمى‏توانست بگوید: هر کس زهرا(س) را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.

    2 - اگر کسى چنین توجیه کند، لازم مى‏آید که پیامبر(ص) گفتارى بى‏فایده فرموده باشد ؛ زیرا معناى این سخن آن است که زهرا(س) نیز همانند دیگر مسلمانان است. در این حال، کسى که اهل حکمت و معرفت باشد نیز چنین سخنى را بر زبان نمى‏آورد ؛ چه رسد به پیامبر خدا(ص). اما مى‏بینیم که علماى اهل سنت، این روایت را در باب فضایل حضرت زهرا(س) آورده‏اند.

    3 - اهل سنت، خود، مى‏گویند: بر اساس قرآن، ازدواج با چهار زن اشکال ندارد، ولى پیامبر(ص) براى على(ع) حرام کرده بود که در زمان حیات زهرا(س) با زنى دیگر ازدواج کند. پیامبر فرموده است: این از آن روست که زهرا(س) اذیت مى‏شود. از این سخن برخى از اهل سنت روشن مى‏شود که اذیت زهرا(س) مطلقاً حرام است و به شرایط خاص انصراف نمى‏یابد.(55)

    ____________________________________________

    55. بحارالأنوار، ج 29، ص 338.


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
                                                         باسمه تعالی

یا فاطمه زهرا (س)

 شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)تسلیت باد

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

 

نام، القاب، کنیه‌ها

 نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

 

مادر و پدر

همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.

 

ولادت

 فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

 

مکارم اخلاق

 سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

1-   از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

2-   رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.

3-   امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه."

 

ازدواج و فرزندان آن حضرت

 صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عده‌ای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عده‌ای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه می‌باشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته‌اند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) می‌باشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب می‌گردند و از ذریه ایشان به شمار می‌روند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.

زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار می‌آید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایه‌های حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گسترده‌ای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست می‌آید، آنست که حتی در سخت‌ترین شرایط و طاقت‌فرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.

ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.

 

فاطمه (علیها السلام) در خانه

 فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) می‌نگریست، غم و اندوهش زدوده می‌شد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که می‌پنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبه‌ای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات می‌نماید و او را از افتخارات خویش بر می‌شمرد و یا آن هنگام که می‌فرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."

 

مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان

 فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیم‌تر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌باشد.

اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشه‌ای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری می‌کند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار می‌سازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری می‌دهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بی‌کران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله می‌توان گوشه‌ای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار می‌باشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت می‌نماید.

 

مقام عصمت

 در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بی‌نیاز می‌کند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره می‌نماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد. 

 

بیان عظمت فاطمه از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل نمود. در مواقع بسیاری می‌فرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم می‌شد و دست او را می‌بوسید. به هنگام سفر از آخرین کسی که خداحافظی می‌نمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی که وارد می‌شد، خانه او بود.

عامه محدثین و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقیده‌ای، این کلام را نقل نموده‌اند که حضرت رسول می‌فرمود: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است." از طرفی دیگر، قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از هر سخنی که منشأ آن هوای نفسانی باشد، بدور دانسته و صراحتاً بیان می‌دارد که هر چه پیامبر می‌فرماید، سخن وحی است. پس می‌توان دریافت که این همه تجلیل و ستایش از فاطمه (علیها السلام)، علتی ماورای روابط عاطفی مابین پدر و فرزند دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود به این مطلب اشاره می‌فرمود. گاه در جواب خرده‌گیران، لب به سخن می‌گشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا می‌فرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام می‌کنم."

اما اگر از زوایای دیگر به بحث بنگریم و حدیث نبوی را در کنار آیات شریفه قرآن کریم قرار دهیم، مشاهده می‌نماییم قرآن کریم عقوبت کسانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت نمایند، عذابی دردناک ذکر می‌کند. و یا می‌فرماید کسانی که خدا و رسول را اذیت نمایند، خدا آنان را در دنیا از رحمت خویش دور می‌دارد و برای آنان عذابی خوار کننده آماده می‌نماید. پس به نیکی مشخص می‌شود که رضا و خشنودی فاطمه (علیها السلام)، رضا و خشنودی خداوند است و غضب او نیز باعث غضب خداست. به بیانی دقیق‌تر، او مظهر رضا و غضب الهی است. چرا که نمی‌توان فرض نمود، شخصی عملی را انجام دهد و بدان وسیله فاطمه (علیها السلام) را بیازارد و موجب آزردگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردد و بدین سبب مستوجب عقوبت الهی شود، اما خداوند از آن شخص راضی و به عمل او خشنود باشد و در عین رضایت، او را مورد عقوبتی سنگین قرار دهد.

نکته‌ای دیگر که از قرار دادن این حدیث در کنار آیات قرآن کریم بدست می‌آید، آنست که رضای فاطمه (علیها السلام)، تنها در مسیر حق بدست می‌آید و غضب او فقط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهی حاصل می‌شود و در این امر حتی ذره‌ای تمایلات نفسانی و یا انگیزه‌های احساسی مؤثر نیست. چرا که از مقام عدل الهی، بدور است شخصی را به خاطر غضب دیگری که برخواسته از تمایل نفسانی و یا عوامل احساسی مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نماید.

 

فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر

 با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمی‌نمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر می‌شد و به سوگواری می‌پرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمی‌گزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو می‌نمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.

هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمع‌آوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عده‌ای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عده‌ای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عده‌ای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که می‌دانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عده‌ای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده‌ای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.

 

فاطمه (علیها السلام) و فدک

از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریه‌ای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه‌ای حاصلخیز می‌باشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال می‌گردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می‌کوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) می‌فرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را می‌پرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می‌نمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در ساده‌ترین وضع به سر می‌برد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق می‌نمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین می‌نهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم می‌داشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار می‌دادند. (چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمی‌گذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است.

فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبه‌ای را در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است. در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن می‌گویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را می‌نماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه (علیها السلام) به نیکی اثبات می‌گردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه (علیها السلام) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث می‌رسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمی‌گذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقی‌اش بازگردانده نشد.

باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه (علیها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمی‌ماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد فاطمه (علیها السلام) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید.

 

بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او

 سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."

 

وصیت

 در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.

 

شهادت

 سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.

فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابی‌بکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.

 

تغسیل و تدفین

 مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عده‌ای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمی‌کرده‌اند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه می‌نمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت:

"سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیبایی‌ام از فراق حبیبه‌ات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته..."

امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه می‌باشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.

 

سخنان فاطمه

 از فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پاره‌ای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی می‌توان گوشه‌ای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پاره‌ای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) می‌باشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه (علیها السلام) نقل شده اشاره می‌نماییم:

1-      قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام): "من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته"

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد."

2-   قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام) فی قسم من خطبة الفدکیة: "فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصلة الأرحام منماة للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیة المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترک السرقة ایجاباً للعفة، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه" انما یخشی الله من عباده العلماء."

فاطمه زهرا (علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه می‌فرمایند: "پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای جنسی) را انگیزه‌ای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس "از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید." و خدا را در آنچه که شما را بدان امر می‌کند و آنچه که نهی می‌کند فرمان برداری کنید. زیرا "تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند."


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حديث از امام حسن عسکري (ع)

قالَ الاِْمامُ الْعَسْكَرى(عليه السلام):


1- پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.

2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

3- هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مىكشانند.

4- گناهى كه بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراكُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»:
از جمله گنـاهانى كـه آمرزيده نشود ايـن است كه [آدمى ] بگويد: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند. سپس فرمود: شرك در ميان مردم از جنبش مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهانتر است.

5- نزديكتر به اسم اعظم
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَيْنِ إِلى بَياضِها.»:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديكتر است.

6- دوستى نيكان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»:
دوستى نيكان به نيكان، ثوابست براى نيكان. و دوستى بدان به نيكان، فضيلت است براى نيكان. و دشمنى بدان با نيكان، زينت است براى نيكان. و دشمنى نيكان با بدان، رسوايى است براى بدان.

7- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام كردن بر هر كسى است كه بر او مىگذرى، و نشستن در پايين مجلس است.

8- خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْكُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»:
خنده بيجا از نادانى است.

9- همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»:
از بلاهاى كمرشكن، همسايه اى است كه اگر كردار خوبى را بيند نهانش سازد و اگر كردار بدى را بيند آشكارش نمايد.

10- پندى گويا و جامع
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ الْوَرَعِ فى دينِكُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ(صلى الله عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِكَ. إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا زَيْنًا وَ لا تَكُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا كُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا كُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ كَذلِكَ.»:
لَناحَقٌّ فى كِتابِ اللّهِ وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّهِ وَ تَطْهيرٌ مِنَ اللّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ كَذّابٌ. أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللّهِ عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمْ السَّلامَ.»:
شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره كسى كه شما را امين دانسته ـ نيكوكار باشد يا بدكار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مىكنم. محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت كنيد. و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هر يك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مىشود: اين يك شيعه است، و اين كارهاست كه مرا خوشحال مىسازد. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بكشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در كتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مىگويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مىسپارم، و سلام بر شما.

11- انديشه در كار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»:
عبادت كردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلكه [حقيقتِ] عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است.

12- پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ.»:
خشم و غضب، كليد هر گونه شرّ و بدى است.

13- ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمككار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پيش از ظهور براى آنان خواهد جوشيد.

14- ناآرامى كينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»:
كينه توز ، ناآرامترينِ مردمان است.

15- پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ.»:
پارساترين مردم كسى است كه در هنگام شبهه توقّف كند. عابدترين مردم كسى است كه واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد. كوشننده ترين مردم كسى است كه گناهان را رها سازد.

16- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَكَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْكافِرِ.»:
مؤمن براى مؤمن ،بركت و بر كافر، اتمام حجّت است.

17- محصول اعمال
«إِنَّكُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِكُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِكُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»:
شما عمر كاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد، و مرگ به ناگهان مىآيد، هر كس تخم خيرى بكارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر كس تخم شرّى بكارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر كه هر چه بكارد همان براى اوست. كُندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر كه به خيرى رسد خدايش داده، و هر كه از شرّى رهد خدايش رهانده.

18- شناخت احمق و حكيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكيمِ فى قَلْبِهِ.»:
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست.

19- تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْكَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»:
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از كار واجب باز ندارد.

20- عزّتِ حقگرايى
«ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هيچ عزيزى حقّ را رها نكند، مگر آن كه ذليل گردد و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن كه عزيز شود.

21- دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»:
دوست نادان، مايه رنج است.

22- بهترين خصلت
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»:
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.

23- نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى كِبَرِهِ.»:
جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در كوچكى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مىشود.

24- بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»:
بهتر از زندگى چيزى است كه چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است كه چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.

25- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»:
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى كه او را خوار دارد.

26- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»:
هيچ بلايى نيست، مگر اين كه در آن از طرف خدا نعمتى است.

27- اكرام بدون افراط
«لا تُكْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»:
هيچ كس را طورى اكرام مكن كه بر او سخت گذرد.

28- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»:
هر كه در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر كه آشكارا برادرش را پند دهد او را كاسته.

29- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»:
تواضع و فروتنى، نعمتى است كه بر آن حسد نبرند.

30- سختى تربيت نادان
«رِياضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كَالْمُعْجِزِ.»:
پرورش دادن نادان و ترك دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.

31- شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»:
اظهار شادى نزد غمديده، از بىادبى است.

32- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»:
صورت نيكو، زيبايى ظاهرى است،و عقل نيكو، زيبايى باطنى است.

33- كليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْكَذِبَ.»:
تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دروغگويى است.

34- چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِكَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَكَ وَ ذَكَرَ إِحْسانَكَ إِلَيْهِ.»:
بهترين برادران تو كسى است كه خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.

35- مدح نالايق
«مَنْ مَدَحَ غَيْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»:
هر كه نالايقى را ثنا گويد، خود در موضعِ اتّهام قرار گيرد.

36- راه دوست يابى
«مَنْ كانَ الْورَعُ سَجِيَّتَهُ، وَ الْكَرَمُ طَبيعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ كَثُرَ صَديقُهُ.»:
كسى كه پارسايى خوى او، و بخشندگى طبيعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسيار شوند.

37- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»:
كسى كه با خدا مأنوس باشد، از مردم گريزان گردد.

38- خرابى مناره ها و كاخ ها
«إِذا قامَ الْقائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنائِرِ وَ الْمَقاصيرِ الَّتى فِى الْمَساجِدِ.»:
هنگامى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، دستور به خرابى مناره ها و كاخ هاى مساجد دهد.

39- نماز شب، سير شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّيْلِ.»:
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است كه جز با عبادت در شب حاصل نگردد.

40- ادبى بسنده
«كَفاكَ أَدَبًا تَجَنُّبُكَ ما تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ.»:
در مقام ادب براى تو همين بس كه آنچه براى ديگران نمىپسندى، خود، از آن دورى كنى.


|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
چهل حديث درباره امام زمان عج

تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر چهل حديثى كه حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.

  مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :

حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.


حديث2- عدل مهدى (عج) :

ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: 

تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

حديث3: 

و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

حديث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

المهدى من ولدك .

( مهدى از فرزندان تو است ).

حديث5- مهدى برگزيده خداست :

على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟

عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟

دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه :

من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.

يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد....

حديث6- مهدى ، حسينى است :

در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد  كه همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت.

حديث7- قريه اى كه مهدى از آنجا قيام مى كند :

به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت :

 يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة

مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند .

حديث8- ويژگيهاى حضرت :

همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

حديث9  :

 حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

حديث10:

ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف

مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است

 

 

حديث11: 

المهدى منا اهل البيت رجل من امتى اشم الانف يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بيت مردى از امت من است كه وسط بينيش برآمده و او زمين را پر از عدل كند، چنان كه پر از ظلم باشد.

حديث12:

 ابوامامه باهلى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

 بينكم و بين الروم اربع هدن يوم الرابعةعلى يد رجل من آل هرقل يدوم سبع سنين ..

ميان شما و روميان چهار صلح است ، چهارمين آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى يابد مردى از طائفه عبدقيس به نام مستور بن بجلانعرض كرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پيشواى مردم كيست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعين سنة، كان وجهه كوكب درى فى خده الايمن خال اسود عليه عباء تان قطريتان كانه من رجال بنى اسرائيل يستخرج الكنوز يفتح مدائن الشرك .

پيشواى مردم مهدى است كه از فرزندان من مى باشد كه چون ظهور كند به صورت مرد چهل ساله مى نمايد.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهى است، دو عباى قطرى پوشيده (و از لحاظ سلامت بنيه ) گوئى ازمردان بنى اسرائيل است، ذخائر زمين را استخراج كند و شهرهاى شرك را بگشايد .

حديث13:

عبدالرحمن بن عوف روايت نموده كه پيغمبر فرمود: 

ليبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنايا، اجلى الجبهه ، يملاء الارض عدلاً يفيض المال فيضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگيزد كه ميان دندانهايش باز ، و رويش روشن باشد، زمين را پر از عدل كند و به مردم اموال فراوان بخشد.

حديث14:

 پيشوا صالح ابوامامه نقل مى كند كه رسول اكرم (ص) براى ما خطبه ايراد كرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدينه از پليديها پاك شود چنان كه كوره آهنگرى از كثافات فلزات پاك گردد ، آن روز اعلام خواهند كرد كه امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شريك عرض كرد: اى رسول خدا (ص) عرب كجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندكى بيش نيستند ، بيشتر آنان در بيت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پيشواى آنها مهدى است كه مردى صالح مى باشد .

حديث15: ظهور هويدا :

ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه پيغمبر (ص) فرمود :

يخرج المهدى فى امتى يبعثه الله عياناً للناس يتنعم الامة و تعيش الماشية و تخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحاً .

مهدى ميان امت من قيام خواهد كرد و خداوند او را به طور آشكار براى مردم برانگيزد ، مردم در رفاه ، و چهار پايان در آسايش باشند، و زمين روئيدنيهاى خود را بيرون دهد و او مال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم نمايد .

حديث16- ابر بر سر او سايه افكند :

عبدالله بن عمر نقل كرد كه پيغمبر فرمود :

 يخرج المهدى و على رأسه عمامة فيهما مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه .

مهدى در حالى كه قطعه ابرى بر سر او سايه افكنده قيام مى نمايد ، در آن وقت گوينده اى اعلام مى دارد كه اين مهدى خليفة الله است از وى پيروى كنيد.

حديث17: بالاى سرحضرت مهدى (ع) فرشته اى است :

عبدالله بن عمر مى گويد : پيامبر (ص) فرمود:

يخرج المهدى و على رأسه ملك ينادى هذا المهدى فاتبعوه .

مهدى در حالى قيام مى كند كه فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گويد : مهدى اين است از وى پيروى نمائيد .

حديث18: مژده پيامبر (ص) به ظهور مهدى (ع) :

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود :

ابشركم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فيملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض يقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السوية بين الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم كه به هنگام اختلاف زياد و تزلزل مردم ، قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضى خواهند بود و اموال را ميان مردم به طور مساوى قسمت كند.

حديث19: نام آن حضرت :

عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود :

 لا يقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى ، يواطى اسمه اسمى يملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً .

پيش از قيامت مردى از اهل بيت من به سلطنت مى رسد كه همنام من باشد زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.

حديث20- كنيه او :

حذيفه از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لبعث الله فيه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى يكنّى ابا عبدالله .

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگيزد كه نامش نام من وخويش چون  خوى من و كنيه اش ابوعبدالله مى باشد .

 

 

حديث21:

 همچنين فرمود :

لا يذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلاً من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً.

عمر دنيا به پايان نمى رسد تا اين كه خداوند مردى از اهل بيت من برانگيزد كه نامش نام من و  نام پدرش نام پدر من است . (1) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد .

 

گنجى خود احتمال داده است جمله اسم ابيه اسم ابى را راوى زائده بن ابى الرقاد باهلى براصل حديث افزوده است ، بزرگان اهل تسنن نوشته اند وى عادت داشت چيزى بر احاديث بيفزايد گنجى از سى نفر از بزرگان محدثين معتبر اهل سنت را نام برده كه همين را از عاصم از زر از عبدالله بن مسعود نقل كرده اند كه فقط پيامبر فرموده : اسمه اسمى ، بعضيها احتمال داده اند در اصل اسم ابيه، اسم ابنى بوده ، به واسط عدم توجه راوى در نقل يا كاتب هنگام نوشتن ابى ضبط شده و منشأ اين اشتباه شده است چنان كه بسيار هم اتفاق مى افتد، دليل اين موضوع  حديث ابن ابى ليلا است كه در صفحه 276 از امالى شيخ طوسى نقل شده كه پيامبر فرمود: اسمه كاسمى و اسم ابيه كاسم ابنى .

حديث22-عدل مهدى (عج):

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى حتى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراو ظلماً.

چون روزى فرارسد كه زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بيت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد كند . 

حديث23-اخلاق آن حضرت :

عبدالله بن عمر روايت نموده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى يملاءها قسطاً و عدلاً.

مردى از اهل بيت من خارج مى شود كه نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد كند.

حديث24- بخشش مهدى (ع) :

ابوسعيد خدرى گفت رسول اكرم (ص) فرمود:

يكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له: المهدى يكون عطاؤه هنيئاً .

در آخرالزمان و موقعى كه آشوبها پديد آيد، مردى به قدرت مى رسد كه به او مهدى گفته مى شود كه بخشش او گوارا باشد.

حديث25-علم مهدى به سنت پيغمبر (ص):

ابو سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى و يعمل سنتى و ينزل الله له البركة من السماء وتخرج الارض بركاتها و تملاء به الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يعمل على هذه الامة سبع سنين و ينزل بيت المقدس .

مردى از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد كه به سنت من (آن طور كه بايد) عمل نمايد و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمين آنچه دارد، بيرون دهد و او زمين را پر از عدل كند چنان كه پراز ظلم و ستم باشد او به بيت المقدس درآيد و هفت سال سلطنت نمايد.

حديث26-آمدن مهدى با پرچمها :

ثوبان از پيامبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

اذا رأيتم الرأيات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فيها خليفةالله المهدى . 

چون پرچمهاى سياه ببينيد كه ازسوى خراسان مى آيد به استقبال آن بشتابيد هرچند با رفتن از روى برف باشد زيرا كه همراه آن جماعت مهدى خليفة الله است .

حديث27-آمدن وى از جانب مشرق:

عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پيامبر (ص) بوديم كه عده اى از جوانان بنى هاشم بيامدند، از مشاهده آنها ديدگاه پيامبر پر از اشك شد و رنگ مباركش تغيير كرد، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله سيماى مباركتان گرفته است ما نمى توانيم شما را بدين حالت ببينيم فرمود:

انا اهل بيت اختارالله لنا الآخرة على الدنيا و ان اهل بيتى سيلقون بعدى بلاء و تشريداً و تطريداُ حتى يأتى قوم من قبل المشرق و معهم رايات سود فيسألون الحق فلا يعطونه فيقاتلون و ينصرون فيعطون ماسألوا فلا يقبلون حتى يدفعوه الى رجل من اهل بيتى فيملاء ها قسطاً كما ملاءها جوراً فمن ادرك ذلك منكم فليأتهم و لحبواً على الثلج .

ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده ، بعد از اين اهل بيت من مصيبتها مى بينند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه كه مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سياه به طلب حق قيام كنند، اين حق را به آنها نمى دهند تا جنگ كنند ، و پيروزى يابند و حق را بگيرند و آن را به مردى از اهل بيت من بسپارند كه دنيا را پر از عدل كند چنان كه از ظلم پر شده باشد هر كس ، آن زمان را درك كند به آنها بپيوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.

حديث28- تجديد عظمت اسلام با ظهور او:

حذيفه روايت نموده كه از پيغمبر (ص) شنيدم مى فرمود :

واى بر اين امت از سلطه اى كه پادشاهان ستمگر بر آنها پيدا مى كنند و آنها را كشته، و مؤمنين را به وحشت مى اندازند، مگر كسى كه فرمان آنها را گردن نهد شخص با ايمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گريزد و چون خداوند عزوجل اراده نمايد كه عزت اسلام را تجديد كند ، شوكت هر ستمگر جبارى را درهم بشكند زيرا خداى توانا قادر است امتى را كه در ميان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.

سپس فرمود: اى حذيفه ، لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام لا يخلف وعده و هو سريع الحساب.

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه با بى دينان جنگها كند تا اسلام را آشكار سازد.

حديث29- رفاه و آسايش مسلمانان در عصر مهدى (عج):

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

يتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم يتنعموا قبلها قطّ يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الارض شيئاً من بناتها الاخرجته .

امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معيشت به سر برند كه هيچگاه پيش از آن نديده باشند . آسمان پى در پى بركات خود را براى آنان فرو مى ريزد و زمين آنچه دارد بيرون مى دهد .

حديث30- مهدى يكى از سروران بهشت :

انس بن مالك روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و  اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسين و المهدى .

ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتيم ، من و برادرم على و عمويم حمزه و جعفر و حسن و حسين و مهدى .

 

 

حديث31- سلطنت مهدى (ع):

ابوهريره روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا ليلة لملك فيها رجل من اهل بيتى .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، در همان شب مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد .

حديث32- خلافت مهدى (ع) :

ثوبان از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند كه هر سه پسران خليفه مى باشند و پس از آن ديگر هيچ يك از آنها خليفه نمى شود تا آن كه مردمى با پرچمهاى سياه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند كه هيچ قومى را بدان وضع نكشته باشند.

ثم يجيئى خليفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فيبايعوه فانه خليفة الله المهدى .

سپس خليفه خدا مهدى بيايد ، چون بشنويد كه ظهور نموده به سوى او رو آوريد و با او بيعت كنيد زيرا او مهدى خليفه حقيقى خداوند است .

حديث33- بيعت با حضرت: 

ثوبان از پيامبر (ص) روايت كرده كه فرمود: 

مردمى با پرچمهاى سياه از جانب شرق پديد آيند كه دلهاى آهنين دارند هر كس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بيعت كند و لو با رفتن از روى برف باشد .

حديث34- پيوند دهنده دلها :

از على (ع) روايت شده كه فرمود: به پيغمبر اكرم (ص) عرض كردم :

 يا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غيرنا ؟

اى رسول خدا مهدى از ما اهل بيت است يا از غير ما؟

  پيامبر فرمود:

لا،  بل منا يختم الله به الدين كما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتن كما انقذوا من الشرك و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة  اخوانا كما ألف بينهم بعد عداوة الشرك اخواناً فى دينهم .   

او از ماست خداوند دين را به وسيله او ختم كند چنان كه توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات يابند چنان كه از منجلاب شرك بيرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پيوند دهد و بعد از دشمنيها آنها را با هم برادر كند، چنان كه بعد از نجات از شرك ، آنها را با هم برادر دينى كرد.

حديث35- بعد از مهدى زندگى بى فائده است :

عبدالله بن مسعود مى گويد پيامبر اكرم (ص) فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا ليلة لطول الله تلك الليلة حتى يملك رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاء ها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماًً و جوراً و يقسم المال بالسوية و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فيملك سبعاً او تسعاً لاخير فى العيش بعد المهدى  .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسويه ميان مردم تقسيم كند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نياز گرداند، هفت سال يا نه سال سلطنت نمايد سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.

حديث36- قسطنطنيه به دست مهدى (ع) فتح شود:

ابوهريره از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى يفتح القسطنطنية و جبل الديلم و لو لم يبق الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يفتحها.

پيش از آنكه قيامت شود و مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و قسططنطنيه و جبال ديلم (2) را فتح كند اگر يك روز از عمر دنيا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح كند.

 

جبال ديلم نواحى قزوين رو به طرف شمال و منطفه گيلان است .

حديث37- مهدى (ع) پس از پادشاهان ستمگر:

قيس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود:

 سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بيايند آنگاه مردى از اهل بيت من خواهد آمد كه زمين را از عدل و داد پركند چنانكه پراز ظلم باشد.

حديث38-عيسى (ع) مأموم مهدى (ع) :

ابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

حديث39- مهدى با عيسى بن مريم سخن مى گويد:

جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روايت نموده كه فرمود:

ينزل عيسى بن مريم (ع) فيقول امير هم المهدى تعال صل بنا فيقول : الا ان بعضكم على بعض امراء تكرمة من الله عزوجل لهذه الامة.  

چون اصحاب مهدى قيام كنند، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد، امير قيام كنندگان به عيسى مى گويد بيا تا با تو نماز بگذاريم عيسى مى گويد: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى ديگر امير هستيد و اين لطف خدا نسبت به اين امت است .

حديث40- مهدى (ع) حافظ امنيت :

عبدالله بن عباس از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لن تهلك امة انا فى اولها و عيسى بن مريم فى آخرها و المهدى فى وسطها . (3)

كشف الغمه ، على بى عيسى اربلى بنقل بحار، ج 51، از صفحه 78تا 85، ابونعيم اصفهانى اين چهل حديث را با سلسله سند ذكر كرده ، اهميت اين روايات در اين است كه اغلب آنها از راويان مشهور اهل تسنن نقل شده ، مرحوم اربلى جهت اختصار سلسله سند آنها را حذف كرده است.

امتى كه من در اول آنها و عيسى بن مريم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشيم، هرگز هلاك نمى شوند. 

 

        

 

 

همه اين چهل حديثى كه ابونعيم از ميان انبوه احاديث حضرت مهدى جهت كتاب خود برگزيده ، در ساير كتب حديث اهل تسنن نيز نقل شده است و اين احاديث بعضى از آن احاديثى است كه علماى اهل سنت در كتابهاى خود نوشته اند .

يكى از علماى شيعه كتابى تأليف كرده و نام آن را كشف المخفى فى مناقب المهدى ناميده است. (4) و در اين كتاب 110حديث از طريق رجا

:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,

|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
زیر باران ندبه...

بسم رب الحسین علیه السلام

دوستان خوبم سلام

بالاخره برگشتم...............

البته شاید دیگه نتونم خیلی زود زود وبلاگم رو آپ کنم...

و ممنونم از همراهی همه دوستان خوبم تو این مدت .

اما

محرم!!!

آری محرم!!!

ماه حزن ٬ ماه اندوه...

محرم امد

ماه غم امد

بزن بر سر و بر سینه

مه ماتم امد....

یه  عزیزی همیشه وقتی اول محرم میشد این طور با سوز میخوند و گریه میکرد:

مردم سیاه بر تن کنید...

شال عزا گردن نهید...

حسین به کربلا رسید..........

 امروز اول محرمه که دارم مینویسم و روز جمعه که متعلق به آقا و صاحبمه...

مهدی جان:

چه روز هایی که بی تو گذشت و چه شب هایی که در فراق تو به چشمانمان سپید نشست تا در حضور اشک هایمان وقتی ندبه زمزمه میکنیم از آن سوی افقهای فرج پدیدار گردی ٬ با شنیدن صدای انا النهدی از جا برخیزیم و شعر بارانی ظهور بخوانیم.

هر صبح ادینه زیر باران ندبه دل و جان میشستیم به زمزمه های عارفانه انتظار ٬ شاید ان یار غایب از نظر این آه سینه ٬ این سوز اشک این ندای دلتنگی عاشقان به انتظار نشسته را بشنود . تو را خواندیم ای خدای مهربان و عزیز تو را که بر ما محمد(صلی الله علیه و آله)  فرستادی و پس از او علی ٬ من کنت مولاه را شنیدیم ٬ قسم خوردیم به ولایت که تا قیامت سر از این مستی بر نداریم . تو را خواندیم و تو ای مهربان خدا گفتی زمین از آن من است و آن را به هر که بخواهم میدهم و سرانجام از آن متقین است. این وعده توست و تو براستی که وعده ات حق است و هرگز خلف وعده نمیکنی . پس زمین را به پاکان خاندان محمد(صلی الله علیه و آله)  بخشیدی تا رحمت بر زمینیان ببارد . به علی ٬ حسن ٬ حسین (علیهم السلام) ...پس کجاست علی( علیه السلام) کجاست حسن ٬ کجاست حسین... (علیهماالسلام)

کجایند فرزندان حسین علیه السلام ٬ کجایند آن متقین که زمین ارثیه ایشان است ٬ کجایند آن نیکان صالح ٬ خورشید های تابان ٬ ماه های فروزان ٬ ستاره های درخشان ٬ وعده ی توست که زمین ارثیه متقین است ٬ پس کجاست بقیت الله ؟ میراث دار متقین؟ کجاست... او می آید تا درس فراموش شده تقوا را تکرار کند . کجاست او که می آید تا آئین غبار گرفته را مصفا کند  زنده به گوران قران را بیدار و تشنه کامان ایمان را سیراب کند . کجاست او که می اید تا دوستان را عزیز و دشمنان را ذلیل کند؟ کجاست او که می اید تا ما را مهمان پیروزی کند؟

آه ٬ این روز ها که بی او میگذرد چه روزهای سردی است! عجیب به یخبندان بی کسی دچار شده ایم٬ کجاست او که می آید و ما را تا داغستان عاشورا می برد؟ آنجا که خون شهید کربلا می جوشد . کجاست تا او بیاید و کربلایی شویم و زیر باران ندبه عاشورا بخوانیم.........

این الطالب بدم المقتول بکربلا

یادمون باشه تو این ایام عزاداری از دعا برای فرج مولا غافل نشیم که بنده در حدیثی خواندم از خود حضرت که فرمودند:

من دعا میکنم برای هر مومنی که در مجالس سوگواری سیدالشهدا پس از ذکر مصیبت برای فرج من دعا کند...

یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه

یا علی مدد


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
دعا کنیم بیاید...
بسم رب المهدی

عاشقان مولا سلام

بر آر دست دعا تا دعا کنیم بیاید

بیا به یوسف زهرا دعا کنیم بیاید

دعا اگر نکنم من دعا اگر نکنی تو

کشد غمش به درازا دعا کنیم بیاید

خودش نموده سفارش دعا کنید برایم

فدای غربت مولا دعا کنیم بیاید

اگر به راز و نیازی به هر قنوت نمازی

بخوان دعای فرج را دعا کنیم بیاید

بیا و حاجت خود را فدای حاجت او کن

به هر نیاز و تمنا دعا کنیم بیاید

به ان امید که اید عنایتی بنماید

به چشم ما بنهد پا دعا کنیم بیاید

برای روز ظهورش برای درک حضورش

شویم جمله مهیا دعا کنیم بیاید

بیا و خانه دل را ز غیر یار تهی کن

بپوش جامه تقوا دعا کنیم بیاید

بریزد اشک شب و روز آن غریب زمانه

دلش شکسته ز غم ها دعا کنیم بیاید

به رنج های پیمبر به اشک غربت حیدر

به سوز سینه زهرا دعا کنیم بیاید........

اری عاشقان مهدی!!!

خلاصه کلام اینکه:

دعا کنیم بیاید..................

و اینم یه درد کوچولوی خودم برا اینکه دل پر دردم خالی بشه....

مولای من  بیا به داد شیعه هات برس. اقا به خدا به جان مادرت زهرا خسته شدیم...

آقا تا نیای هیچی درست نمیشه. هر چی میکشیم از نبود تو میکشیم. آقا میدونم دلت چقدر خونه ولی اخه آقا تا نیای شیعه هات سر و سامون نمیگیرن.. پس بیا خودت دعا کن خدا فرجتو نزدیک کنه. اقا بخون امن یجیب اخرت رو.......

آقا انقدر درد تو دل این شیعه هات هست نمیدونن چیکار کنن به کی بگن. چه جوری حلش کنن غافل از اینکه همه گره ها با اومدنت حل میشه.

اقا منم خیلی درد دل دارم ولی اقا میدونی چیه؟

به قول شاعر:

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم؟ که رود غم ز دلم چون تو بیایی............

اره اقا اگه بیای که من دیگه مشکلی ندارم چی رو باید بگم؟ هر چی میکشیم از بی صاحبیه.

خدایا ماه محرم و صفر امسالم گذشت اما از اقامون خبری نشد..........

پس کی خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ما که مردیم خدا!!!!!!!!!!!!

یا رب الزینب بحق الزینب اشف صدر الزینب بظهور الحجه

یا علی مدد 

 


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
تو می ایی..

بسم رب المهدی

عاشقان مهدی سلام

خوشا وقت کسان عهد مهدی                    خوشا آن کودکان مهد مهدی

ای آشنای جان های بیدار و ای یوسف زهرا که پارسایان رو به قبله ی کویت نماز عشق می گذارند ٬ کنون که از نظاره کردن چهره ی خورشیدیت ما را بهره ای نیست ٬ درود خالصانه و سلام عاشقانه ی منتظرانت را پذیرا باش.

سلام اقا جونم

آقا جون میبینی؟ ماه صفر هم رو به اتمامه... باورم نمیشه... انگار دیروز اول محرم بود.

منتقم خون حسین خیلی امید داشتم ماه محرم و صفر بیای...اما باز نیامدی.......

آقا چه جوری بگم خسته ام؟؟؟ به خدا از هیچی گله ندارم. از هیچی...

فقط یه چیز عذابم میده. غربت تو . بذار مردم فکر کنن دروغ مینویسم . ولی خودت شاهدی آقا.

غربتت داره داغونم میکنه . اینکه هیچ کی به فکرت نیست. دلم میسوزه آقا.

چند روز پیش یکی بهم گفت چرا انقدر ناله میزنی؟ به فکر اقا باش ولی نباید تو روح و جسمت اثر منفی بذاره.

آقا تو بگو چه جوری؟ امام من تنها مونده. یاور نداره . همه فکر خوشیاشونن. عجل لولیک الفرجاشونم الکیه. عادته. آقا چرا نسوزم وقتی یاور نداری. چرا نسوزم وقتی همه تنهات گذاشتن. اقا شنیدم یکی از اولیاء الله که دیده بود شما رو میگفت زیر چشماتون گودی نشسته سیاه شده از درد شیعه هات. آقا اینا درد نیست؟؟؟

غم مهدی ٬ غمی جانکاه باشد

از ان کمتر کسی آگاه باشد......

کجا یوسف چنین زندان کشیده؟؟؟

کجا یعقوب چنین هجران کشیده؟؟؟

آقا شیعه هاعت از دست رفتن....بیا!!!

آقا ببین چه جور مسخرمون میکنن؟؟؟ میگن اگه آقا داشتین تا الان میومد.

مادرت چشم انتظاره!!!

دل زینب بی قراره مهدی!!! بیا!!!

اما امید دارم آقا... بذار مسخره کنن...

آری شیعیان کسی می آید...

کسی می آید ٬ کسی که دست هایش را آن سوتر از بودن پرواز دهد.

کسی که از فراز کوهی که خاستگاه پیامبران است مردم را به نام بخواند.

کسی که مثل کسی نیست. مثل آزادی است.

باید کسی بیاید که آسمان را تا دلهایمان وسعت ببخشد...

آقا! چشمهایمان را گسترده ایم بر جاده هایی که انتظار تو را آه میکشند...

بیا...

ای که آیینه ٬ تماشای تو را کم دارد

کوچه ٬ آواز قدمهای تو را کم دارد

آقا پیران با آرزوی دیدنت به ملاقات خدا رفته اند و بازی کودکان نا تمام مانده است...

دریا  نبودنت را مشت بر سر میکوبد...

آقا٬ با ارزوی دیدن تو دیشب وضو گرفتم . نماز زیارت خواندم. تمام کوچه های آسمان را دویدم. تو نیامدی

تو نیامدی و من شکستم همچون دژی یخی...

آقا! انتظار بهانه خوبیست تا بودنمان را امتداد دهیم تا فردا. و فردا چقدر دور و دیر است بی تو.

تو می آیی...میدانم اقا

این را از همه چیز میتوان فهمید.

میدانم میایی آقا اما......

اما تو دیر می آیی و من مثل همیشه منتظر میمانم. با چشم هایی که ندیدنت را پیر شده اند.

تو دیر می ایی و لبخند هایم میمیرند.

مهدی جان! بی تو تمام دریاها بحر المیتند

بی تو تمام خیابان ها به بن بست می خورند.

بی تو...

بی تو...

اما تو هستی.

این را دلم میگوید که به تو نزدیک ترین است.

این را دلم میگوید که به تو عاشق ترین است.........

پس منتظرم  آقا که بیایی.......

اینم یه درد دل کوچولو با اربابم امام حسین علیه السلام بخاطر اتمام ماه صفر...

حسین جان باورم نمیشه... آقا درسته بعد دهه اول محرم اکثر تکیه هاتو جمع میکنن اما آقا ما تا اخر صفر به عشق تو عزاداریم... باورم نمیشه چند روز دیگه باید با مشکیا خداحافظی کنیم... اقا خودت میدونی ما با اینا انس گرفتیم... چه جوری نمیدونم؟؟؟

آقا یه گله دیگه هم دارم ازت... آقا قرارمون این نبود...گفتن دوری و دوستی ولی نگفتن انقدر طول بکشه...

همه رو که طلبیدی کربلا.... چرا آقا؟ میدونم جوابشو...

ارباب یه زمانی میگفتم فقط ثروتمندا میرن... اما آقا فقیرا هم رفتن کربلا... با کمترین پول...

اقا پس به نوکری خودم باید شک کنم. به کرم شما شک ندارم ولی به نوکریت خودم شک دارم...

نمیدونم... فقط بدون غم هجر کربلات پیرم کرد.........

اللهم عجل لولیک الفرج

یا رب الزینب ٬ بحق الزینب ٬ اشف صدر الزینب ٬ بظهور الحجه

روز ظهور تو چه سرافکنده میشوند             آنها که در دعای فرج کم گذاشتند

یا علی مدد

التماس دعای فرج مولا


|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
آیا ما مسلمان های خوبی هستیم؟؟؟؟؟

بسم رب المهدی

عاشقان مهدی سلام

اتفاقی داشتم یه برگ روزنامه میخوندم جالب بود برام گفتم شمام بخونید بد نیست . حرف های رد بدل شده بین خدا و مخلوقش . نکته ای که بگم بهتره اینه که حرف های از زبان خداوند که همان ایات الهی است ادرس و ترجمه آن در آخر مطلب آمده است.اگر کسی خواست رجوع کند.

ادعا داشتیم ما مسلمان های خوبی هستیم!

رو کرد به ما و با آوای ملکوتی وحی فرمود: یا ایها الذین آمنو!

دستپاچه گفتیم: بله!

فرمود: آمنوا .

چشم های زمینی مان گرد شد: ما که ایمان داریم!

فرمود: و لما یدخل الایمان فی قلوبکم . 1

گفتیم : دل های ما؟! لبریز از عشق و ایمان است! نماز هایمان را که دیده ای؟!

فرمود:همان ها که وقتی میخوانید گویی صدها خدا دارید؟ همان ها که جز لفظی و خم و راست شدنی ٬ چیزی از آن نمیدانید و بهره ای برای جان هایتان بر نمیگیرید؟

جا خوردیم .

گفتیم: انفاق هایمان . آن ها را که خوب انجام میدهیم ؟!

فرمود: لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون . 2

گفتیم از مما تحبون هم میدهیم!

فرمود: ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذی . 3 این شرط را فراموش میکنید.

گفتیم: به پدر و مادرمان اما میرسیم .

فرمود: کار به این سادگی نیست . گفته بودم : و لا تقل لهما اف . 4

گفتیم عبادت میکنیم . قرآن میخوانیم . ذکر میگوییم . ما مسلمان های خوبی هستیم!

فرمود: لا تمنوا علی اسلامکم ٬ بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان . 5

کم آورده بودیم ٬ حسابی! سرخ شده بودیم! درست مثل شاگردی که تکلیفش را سر هم بندی کرده باشد و حالا پای تخته به تحمل نگاه عتاب آمیز معلم ایستاده باشد!

کم آورده بودیم٬ حسابی! درست مثل پرنده ای که در رویای یک پرواز بلند بر اوج اسمان غرق باشد و ناگهان خود را ببیند که از آشیانه اش فقط یک شاخه بالاتر پریده است!

همان ها که وقتی میخوانید ٬ گویی صدها خدا دارید؟ همان ها که جز لفظی و خم و راست شدنی ٬ چیزی از آن نمیدانید و بهره ای برای جان ها یتان برنمیگیرید؟

کم آورده بودیم٬ حسابی!

اما او مهربان بود٬ مثل همیشه! و آنقدر مهربانیش دیدنی و چشیدنی بود که لمس میشد. با تمام حواس..خون میشد در رگهایمان و جریان پیدا میکرد. هوا میشد در ریه هایمان و جانمان را تازه میکرد. از تمام ذرات هستی فوران میزدو فضاها را زیبا...نه! معطر...نه! نورانی...نه! نمیدانم چه! اما کاری میکرد با جهان که گفتنی نیست. از تمام زیبایی ها و عطرها و نورها٬ زیباتر و معطرتر و نورانی تر بود . انگار معنی این کلمه ها بود به تمام.

مثل معلمی که به شاگرد سر به هوایش فرصت جبران بدهد...نه! مثل خدایی که دنبال بهانه باشد تا کوتاهی های بنده مغرورش را ببخشد ٬ اجازه داد تا برویم ٬ بنشینیم و در خلوت خود فکر کنیم.

دلمان و عقلمان و قرآنش را که هدیه او بود برداشتیم و در خلوتمان روی تاقچه روبرویی گذاشتیم. میخواستیم خودمان را بگذاریم در معرض قضاوت و ببینیم چه میشود.

دلمان گله داشت که صافش نمیکنیم ٬ که چشمه های زلال محبت را در آن نمیگشاییم تا مرداب های کینه را بشویند و ببرند و فضایش را بهاری کنند. میگفت آرزوی یک سر سوزن صداقت دارد.

عقلمان گله داشت که زود به زود به سراغش نمیرویم٬ که با دلمان آشتی اش نمیدهیم.

قرآنش گله داشت که نمیخوانیمش که نمیدانیمش ٬ که نمیشناسیمش و نمیشناسانیمش!

غم انگیز بود ٬ اما باید باور میکردیم. وحشتناک بود٬ اما باید میپذیرفتیم : از این همه زیبایی و نور و مهربانی که به ما داده بود ٬ غروری حاصلمان شده بود ٬ نمازی که او نمیپسندید ٬ انفاقی که او نمیپسندید٬ احترامی که او نمیپسندید ٬ و...

آری٬ درست بود. باید به ما میگفت آمنوا! این ایمان که ما داشتیم درست مثل یک ساختمان کلنگی ٬ باید فرو میریخت ٬ گود برداری میشد ٬ با روش های ضد زلزله از پی ساخته میشد ٬ با مصالح مرغوب از کارخانه های استاندارد یک بار دیگر چیده میشد و بالا می امد.

باید به ما میگفت آمنوا و ما باید صبر میکردیم تا هر وقت دیدیم موقع گفتن اشهد ان لا اله ... هیچ کلمه دیگری غیر از حروف زلال الله از عمق سرچشمه های جانمان بر لب جاری نمیشود٬ مال و مقام و خانواده و چه و چه از هر سوی ذهن و دلمان لبریز نمیشوند٬ حشره غرور از سر و کولمان بالا نمیرود٬ بگوییم بنده اوییم و صادقانه و عاشقانه  ٬ خنکای دلنشین ایمان ناب را بر کویر خشک جان های تشنه مان بچشانیم.

******

مهدی جان:

انتظار رنگ در و دیوار خانه ی من است

انتظار به یادم می آورد که هر روز یک دعای غمناک را در قنوتم تکرار کنم:

اللهم عجل لولیک الفرج

******

جمله ی خواندنی:

بعضی ها آگاهانه در راهند٬ عده ای نا آگاهانه در چاهند٬ گروهی در چاهند و میندارند که در راهند این ها در دنیا و آخرت سبب نفرین و ناله و فریاد و آهند!

 

یا علی مدد

و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب ال عصر والزمان

 

پاورقی ها:



     1)       حجرات / 14   {و هرگز ایمان در قلب های شما داخل نشده است.}

     2)       آل عمران / 92 {هرگز به نیکی دست پیدا نمیکنید تا از انجه دوست میدارید انفاق کنید}

     3)       آل عمران / 93 {بعد از انکه انفاق کردید منت نگذارید و اذیت نکنید}

     4)       اسراء / 23      {به پدر و مادرت حتی اف هم نگو}

     5)       حجرات / 17   {بر اسلامتان منت نگذارید ٬ بلکه خداوند بر شما منت میگذارد بخاطر اینکه به سوی ایمان هدایت کرد}


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
انتظار در مکتب فاطمه علیها السلام

بسم رب المهدی

عاشقان زهرا سلام.

این متن از پست های سال قبل همین وبلاگ نوشته شده است. اگر خوانده اید دوباره خواندن بد نیست اگر نخوانده اید بخوانید....

این حقیر رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید.

حرف مادرمان فاطمه(علیهاالسلام)

لا تصلی علیّ امّهٌ نَقَضَت عهد الله و عهد ابی رسول الله فی امیر المومنین علی علیه السلام.......

امتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش را در ولایت و رهبری علی علیه السلام شکستند و نادیده گرفتند حق ندارند بر پیکر من نماز بگذارند. آنها که نسبت به حق ما ظلم روا داشتند و ارث مرا غاصبانه تصرف کردند و سند مالکیت فدک را که پدرم برایم نوشته بود از دست من ربودند و به آتش کشیدند. آن ها که گواهان و شاهدان مرا تکذیب نمودند. سوگند به خدا که گواهان من حضرت جبرئیل و میکائیل و امیر المومنین علی علیه السلام و ام ایمن بودند. آنها که در روز یاری و حمایت از ما در خانه های خود خزیدند و دست از یاری ما کشیدند.......... تا آنکه به خانه ی ما هجوم آوردند و با جمع آوری هیزم فراوان و آتش زدن آن خواستند خانه را و ما را که در آن بودیم در آتش بسوزانند.

آیا چنین امتی سزاوار است که بر من نماز بگذارد؟

آنچه خواندید فرازی از وصیت و پیام حبیبه ی خدا ٬ پاره ی تن رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به امیر مومنان بود.

همان بانویی که پس از رحلت پیامبر تا هنگام شهادت خنده بر لبان مبارکش ندیدند. همان بانویی که فرزند به دنیا نیامده اش را قربانی ولایت کرد.... همان بانویی که با گریه های مداومش خواب راحت را از چشم ظالمان زمانش گرفت....... و بالاخره با وصیت به امیر مومنان: یا علی مرا شبانه غسل بده شبانه کفن کن و شبانه به خاک بسپار.  (ولا تعلم قبری احدا) و قبر مرا به هیچ کس اطلاع نده تا مخفی بماند. تیر خلاص را برای همیشه بر قلب غاصبان و منافقان نشانید...

اما به راستی راز این گریه های طولانی چه بود؟ چرا تنها یادگار پیامبر از دنیا رفت در حالی که بر امت پیامبر غضبناک بود؟ رمز مخفی ماندن قبر او تا کنون چیست؟...

همه ی حرف بانوی دو عالم این بود که چرا مردم غدیر خم را فراموش کردند...

همه ی مجاهدت ها و تحمل آن همه مصیبت از سوی حضرت زهرا به خاطر آن بود که حجت زمان تنها و خانه نشین نگردد ٬ جانشین رسول خدا مظلوم و منزوی نباشد ٬ ولیّ خدا دست بسته و مامور به صبر و سکوت نشود. امام برحق و وصیّ پیامبر ٬ بی یار و یاور نماند... اشک غریبانه ی ولی عصر و زمان در نخلستان ها و خارج از دیار و شهر ها جاری نگردد ٬ صاحب زمین و زمان فراموش نگردد.

و امروز همان فاطمه صاحب غدیر و حجت خدا را در زمین تنها و غریب می بیند.

... جگر گوشه اش ٬ منتقم مجتبایش ٬ طالب خون حسینش و یوسف دردانه اش را مظلوم ٬ مهموم ٬ طرد شده بیابان گرد و صحرا نشین می نگرد.

نکند ما نیز چون اهل مدینه پیمان شکن و مورد غضب حضرت زهرا باشیم؟ نکند ما نیز مسافر غریب دوران غیبت را از یاد ببریم. نکند ما نیز ساده و ساکت و بی تفاوت از کنار گریه ها و اشک های امام زمانمان بگذریم؟ نکند ما نیز در یاری امام زمان خویش کوتاهی کنیم.

یک سوال ساده : برای امام زمان خویش چه کرده ایم؟...

از مرحوم علامه میر جهانی نقل شده است: در عالم رویا مادر مظلومه ام حضرت فاطمه ی زهرا را دیدم و ایشان سه بیت شعر به زبان فارسی خواندند. وقتی بیدار شدم فقط یک بیت آن را به خاطر داشتم:

دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود                  در این زمان دل فرزند من شکسته تر است

آری! معصوم را فقط معصوم درک میکند و بس.

اگر آن روز در مدینه ی پس از رسول خدا کسی راجع به وظیفه ی خود از حضرت زهرا کسب تکلیف میکرد بی تردید آن حضرت او را به مولای متقیان ارجاع داده و میفرمود: دست از وصی بر حق پیامبر بر ندارید. امروز هم اگر کسی از ساحت قدس فاطمی همین سوال را بپرسد خواهد شنید که: مبادا فرزندم مهدی علیه السلام را فراموش کنید. نکند از غم و غصه ها و دردها و گریه های امام زمانتان غافل بمانید...

آری! در مکتب فاطمه باید امام شناسی آموخت. در فاطمیه باید به امامت پرداخت چرا که فاطمیه همچون عاشورا امامت را زنده میکند.

فاطمه ما را هدایت میکند                      رهبری سوی ولایت میکند

فاطمه دید از عدو آزارها                      کشته شد در راه حیدر بارها

میخواهی بدانی در کجای این معرکه ایستاده ای؟ میخواهی بدانی اگر آن روز در مدینه ی پیامبر حاضر بودی در کدامین صف قرار می گرفتی؟ میخواهی بدانی اگر در روز عاشورا (هل من ناصر) ابی عبدالله علیه السلام را میشنیدی چه میکردی؟ به خود رجوع کن.

اولا ببین با فاطمیه چه میکنی؟

ثانیا نگاه کن با امام زمان چه کرده ای؟

از این رو سزاوار است همه ی شیعیان در هر کجای عالم که هستند فاطمیه را همچون عاشورا گرامی و زنده نگه دارند ٬ لباس سیاه بر تن نموده ٬ دستارهای عزا بر سر ببندند ٬ بیرق های سیاه را برافراشته سازند ٬ حسینیه ها ٬ تکایا و منازل را سیاه پوش کنند ٬ به یکدیگر در این مصیبت عظمی تسلیت بگویند و در اقامه ی عزا و ابلاغ پیام فاطمه که همان دفاع از امامت و ولایت است تمام توان و کوشش خود را به کار گیرند و برای خوشنودی خاطر شریف آن حضرت و ادای وظیفه در قبال امام عصر برای تعجیل در ظهور منتقم حضرت زهرا دعا نمایند.

 

بار الاها! به عمر کوتاه حضرت زهرا علیهاالسلام به عمر زمان غیبت خاتمه عنایت فرما.

آرام قلب زهرا!

ای آخرین امید مادر!

هنوز داد فاطمه ستانده نشده است.

هنوز بوی دود و آتش از مدینه ی پیامبر به مشام میرسد.

مپسند بیش از این خون مادر بر زمین بماند...

اللهم عجل لولیک الفرج



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
دين برپايه ي انتظار

بسم رب المهدي

سلام برعاشقان ودوستداران حضرت بقيه الله اعظم

باز نميدانم چطور براي امام زمانم شروع به نوشتن كنم اما با تيتر شروع ميكنم دين برپايه ي انتظار

انتظار امام زمان(عليه السلام) از چنان عظمتى بر خوردار است كه در برخى روايات، نه در رديف فروع دين بلكه در شمار اصول و قواعد اساسى دين قرار گرفته است.

انتظار در كنار شهادت به توحيد (شهادة أن لا اله اِلاّ اللّه) و ايمان به پيامبر (و أنَّ محمّداً عبده و رسوله) و اعتراف به قرآن (تقرّ بماجاء من عنداللّه) و اقرار به ولايت (والولاية لنا اهل البيت) چه مفهومى جز اصل اساسى بودن آن دارد؟

دين اسلام بدون «انتظار قائم(عليه السلام)» ناقص مى ماند، چنانكه اگر «ولايت على(عليه السلام) » نمى بود ناقص مانده بود. پس همچنانكه اعلام ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) باعث تكميل دين و اتمام نعمت الهى و رضايت خدا نسبت به اسلام بود، انتظار مهدى(عليه السلام) نيز موجب كمال دين و تمام نعمت و رضاى خداوند است.

خداوند «دين بى ولايت» را نمى پذيرد چنانكه «ولايت بى انتظار» را نمى پذيرد و اين خود به اين معناست كه خداوند «دين بى انتظار» را نمى پذيرد و همين است كه امام صادق(عليه السلام)همه آن اصول را تحت اين عنوان مى فرمايد كه: «آيا شما را خبر ندهم از آنچه كه خداوند بدون آن هيچ عملى را از بندگانش نمى پذيرد؟»

 توجه شما رابه تلخصي از حديثي كه در اصول كافي وآمالي شيخ صدوق نيز امده است جلب ميكنم

انتظار يكى از پايه هاى اساسى دينِ مورد قبول خداوند را تشكيل مى دهد.

قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(عليه السلام) در كنار شهادت به توحيد و نبوّت و ولايت، حاكى از شدّت اهميّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.

خداوند بر اساس مجموعه اصول مذكور است كه اعمال بندگانش را مى پذيرد، بنابراين اگر نقصى از ناحيه هر يك از اصول پيش آيد مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همين نكته است كه مى توان گفت: «هيچ عملى را از بنده غير منتظِر نمى پذيرند.»

آمدن دو اصل پرهيزكارى و سخت كوشى (ورع و اجتهاد) همرديف با انتظار قائم(عليه السلام)علاوه بر تصريح به جدايى ناپذير بودن «انتظار و ورع» و نيز «انتظار و اجتهاد»، به كامل نبودن دين بدون آندو نيز، دلالت دارد; همچنانكه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد. درپايان حديث عبارت پايين امده است

          «ما را دولتى هست كه هر زمان خدا بخواهد آن را پديدار خواهد ساخت.»

اين عبارت را مى توان «حكمت انتظار» دانست، يعنى از آنرو كه دولت پايدار و جهانى اهلبيت(عليهم السلام)روزى به دست امام زمان(عليه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پيامبران(عليهم السلام)تعاليم قرآن و اهلبيت تحقق خواهد، يافت شايسته است كه مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و اين انتظار از اصول اساسى دينش به شمار آيد.

اللهم عجل لولیک فی فرج مولانا صاحب العصروزمان



:: موضوعات مرتبط: انتظار , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
خدایا شکرت...
بسم رب المهدی

عاشقان مهدی سلام

با یه شعر کوچیک در خدمتتونم

یک شبی مجنون نمازش را شکست                بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود             فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟؟؟                  بر صلیب عشق دارم کرده ای؟

خسته ام زین عشق دل خونم نکن                  من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد   این     بازیچه   دیگر    نیستم                  این تو و لیلای تو . من نیستم

گفت    ای    دیوانه     لیلایت   منم                  در رگت  پنهان  و  پیدایت  منم

سال ها     با    جور   لیلا   ساختی                 من کنارت بودم و نشناختی...

پیام:همیشه فکر میکردم چون گرفتارم به خدا نمیرسم ولی حال فهمیده ام چون به خدا نمیرسم گرفتارم...

و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان

یا علی مدد


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
خاطره ي سيد بن طاووس

بسم رب المهدي

عاشقان سلام

سيد بن طاوس فقيه پاك دركتاب مهج الدعوات خاطره اي از سفر به سامرا چنين باز گو كرده ميكند:

در سحري در سرداب سامرا صداي مولايمان حضرت مهدي(عج) راشنيدم كه براي پيروانش ودعا ميكرد وپرودگار خود را چنين ميخواند

پرودگارا شيعيان از پرتو نور ما وباقيمانده گل وجود ما آفريده شده اند وگناهان فرواني به پشتگرمي دوستي ولايت ما انجام داده اند پس اگر گناهانشان ميان تو وآنها فاصله اي پديد آورده ميان آنها را اصلاح كن و گناهانشان را از خمس ما جبران فرما پرودگارا آنها را از آتش دور كرده ودر بهشت جاي ده وهمراه دشمنان ما را در عذاب خويش نيفكن

 خاطرات علما پراست از درسهايي براي ما كه قدري خودمونو اصلاح كنيم ما به مقام سيدبن طاوس رضي الله عنه نميرسيم اما لااقل گوشه اي از راه آنها را برگزنيم زندگي فقط كار و درس خوراك و... نيست بياييم به زندگيمون كمي رنگ وبوي خدايي بديم هركاري ميكنيم براي خدا باشه يه پيشنهادميكنم وباهم از همين امروز شروع كنيم مواظب زبانمون باشيم اينو اصلاح كنيم بعد پيشرفت خودمونو در زندگي خواهيم ديد التماس دعا...

اللهم عجل لولیک فی فرج مولانا صاحب العصروزمان


|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
عبرت و پند
بسم رب المهدی

عاشقان مهدی سلام

من شرمنده همه دوستان هستم که دیگه نمیتونم به وبلاگ خیلی سر بزنم نه اینکه خدایی نکرده بی اهمیت باشم نه... بلکه در شرایطی هستم که نمیشه و به محض پیدا کردن فرصت به روذ خواهم شد. از همه دوستان که همراهی کردند تشکر میکنم.

با یه مطلبی که به نظرم اکثرمون مبتلا به هستیم وبلاگمو به روز میکنم.

خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام فرمود:

ای موسی شش چیز را در شش موضع قرار دادم اما مردم در شش چیز دیگر به دنبال آن میگرند و هرگز به ان ها نمیرسند:

من راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم و مردم در دنیا به دنبال آن هستند...

من علم را در گرسنگی قرار دادم و مردم در سیری به دنبال آن میگردند...

من عزت را در نماز شب قرار دادم و مردم در دربار سلاطین آن را دنبال میکنند...

من بلندی رفعت و درجه را در تواضع قرار دادم و مردم آن را در تکبر میخواهند...

من اجابت را در لقمه ی حلال قرار دادم اما مردم در قیل و قال به دنبال آن هستند...

من بی نیازی را در قناعت قرار دادم و مردم در زیادی مال و مکنت بدنبالش هستند...

پس ابدا اینها را نیابند...

منبع:کلیات حدیث قدسی-شیخ حر عاملی

و در اخر یه جمله تقدیم امام زمان عج الله تعالی

زمان زمان عجیبی است یار ما له کجاست. دهد گواه دل من امام ما تنهاست. بخوان دعای فرج را که یار می آید.نسیم رحمت پرورودگار می آید. بخوان دعای فرج را که با سپیده صبح. امید مردم امیدوار می آید...

و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
ساخت مسجدی به دستور امام زمان (عج)

ساخت مسجدی به دستور امام زمان (عج)


_به گزارش وعده صادق_مسجد صبور مسجد كوچكي در منطقه قديمي بحرين است كه شيخ محسن صبور آن را بنا كرده است. معجزه اين مسجد، اين است كه هيچ نوع سقفي را قبول نمي كند. بسياري از مردم سعي كرده اند كه سقف از سيمان يا شاخه هاي خرما يا انواع ديگر پوشش ها بر آن بسازند، ولي باز روز بعد ديده اند كه سقف خراب شده است.

مسجدي در بحرين سقفش را باز نگهداشته تا زماني كه حضرت مهدي (عج) ظهور كند. از علامت هاي ظهور، قضيه مسجد صبور در روستاي زنج است. شيخ البجلي شخصي را ديده است كه آثار هيبت و شكوه و جلال در او آشكار بوده و در خرابه اي نماز مي خواند. به او مي گويد: بفرماييد مسجد و آنجا نماز بخوانيد.

فرمود: نه اين در اصل مسجد است. به اهل روستا دستور بده كه اين مسجد را بنا كنند.

به او گفت: تو كيستي؟

فرمود: من صاحب الأمر هستم.

پس دامن او را مي گيرد و دستش را مي بوسد. امام به او مي فرمايد: فرمود: اين كا را انجام بده. و خود نقشه مسجد و حدودش را مي كشد.

شيخ البجلي مي گويد: مولاي من! اگر براي بناي مسجد پولي از مردم روستا طلب كنم، آنها مرا متهم به جمع آوري صدقه براي خودم مي كنند. علامتي كه با آن اين تهمت را از خود دفع كنم، چيست؟

فرمود: اين مسجد هيچ سقفي را قبول نمي كند، تا زماني كه من غايبم.

پس مسجد را بنا كردند و سعي كردند سقفي بر آن نهند، ولي هر بار سقف فرو مي ريخت.

تا آنكه دولت، شيعيان را به دروغ متهم كرد و پليس بر مسجد گماشت و آن را سقفي بسيار محكم نهادند تا شايد بتوانند اين كرامت را دفع كنند و به گمان خود، دروغ شيعيان را ثابت نمايند.

نگهبانان را بر آن گماشتند تا هيچ كس سقف را ويران نكند، ولي شب خواب بر آنها غلبه مي كند و صبحگاه مي بينند كه سقف مسجد از جا كنده شده و به طرف ديگر واژگون شده است؛ مانند در قوطی اي كه در آن را برگردانده باشند.

و اين مسجد تا به امروز بدون سقف مانده است تا ظهور حضرت حجّت (عج).     

 

منبع :  کتاب « مائتان و خمسون علامة حتی ظهور الامام مهدی (عج) تالیف سید محمد علی حسنی طباطبایی، صفحات 128 - 129


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
مهدي كيست؟

 

نام: محمّد

نام پدر: امام حسن عسكرى(ع)

نام مادر: نرجس ( نرگس )

القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه مشهورتر مهدى

شكل: چون ستاره درخشان نورانى ، و داراى خالى سياه بر گونه راست 

زاد روز: شب نيمه شعبان 255 ، هنگام طلوع فجر

زادگاه: شهر سامراء

غيبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال

غيبت كبرى: با در گذشت چهارمين نماينده و سفير آن حضرت از سال 329 آغاز گرديد; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قيام آن بزرگوار ، همچنان ادامه خواهد داشت.

محل ظهور: مكّه معظّمه.

محل بيعت: مسجدالحرام ، ميان ركن و مقام.

يادگار أنبياء: انگشتر سليمان در انگشت او ، عصاى موسى در دستش ، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.

ياران: سيصد و سيزده نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادى باشند كه هسته مركزى زمامدارى او را تشكيل دهند; و در حقيقت كارگردانان اصلى قيام مهدى(ع) ، و كارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود كه از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آيند.

مركز حكومت: مسجد كوفه ، ــ  مركز خلافت و حكومت جدّ بزرگوارش على(ع) ــ .

وزير و معاون: عيسى(ع) از آسمان فرود آيد و به عنوان وزير با حضرتش همكارى نمايد.

بركات حكومت و رهبرى او: درهاى خير و بركت از آسمان به روى مردم گشوده شود; عمرها به درازا كشد; مردم همه در رفاه و بى نيازى بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پيوسته گردند ، آنچنان كه مسافران را به برداشتن توشه نيازى نخواهد بود; و اگر زنى يا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند كسى را با آنها كارى نباشد.

 

مهدی کیست ؟

از جابر بن عبدالله انصاری که گفته است از رسول خدا پرسیدم که من خدا ورسول او را می دانم ومی شناسم ام اولوالامر را نمی دانم . آن حضرت فرمود : ای جابر  ایشان خلفای من وامامان مسلمان بعد از من ، اول ایشان علی بن ابیطالب (ع) وبعد از آن حسن بن علی (ع) وبعد از آن حسین بن علی (ع) وبدنبال او محمد بن علی واو در تو رات معروف است به باقر وتو او را دریابی . ای جابر ، چون او را بینی سلام من را به او برسان وبعد از آن یک یک ائمه را نام می برد تا آنکه چون به حجت قائم ( عج ) رسید ؛ فرمود که نام او نام من باشد وکنیه من کنیه او وحجت خدا است وبقیة الله ؛ او در میان مردمان ، حق تعالی مشارق ومغارب را توسط او بگشاید واو از شیعه خود عنایت گردد.

 

ولادت حضرت مهدی (عج ) :

در سال 255 (ه . ق ) ، در سپیده دم روز جمعه ، پانزدهم ماه شعبان در شهر سامراپایتخت عباسیان ، دوازدهمین اختر آسمان  امامت وولایت حضرت حجة بن الحسن المهدی (عج ) در خانه امام حسن عسگری دیده به جهان گشود . نامش ، نام پیامبر - کنیه اش ، کنیه پیامبر - ابوالقاسم - مادرش نرجس ونام پدر بزرگوارش امام حسن عسگری (ع) است . آن یادگار الهی حجت ، قائم ، خلف صالح ، صاحب الزمان وبقیة الله لقب گرفته است و مشهورترین لقبش حضرت مهدی است .

و لادت با سعادتش از دشمنان پنهان مانده ونام ونشانش از بدخواهان در نهان ، زیرا حکومت خون آشام وقت ودستگاه ستمگر خلافت ، سخت در پی او ومشتاق یافتن ونابود ساختنش بود . تمام نیروی خود را در اطراف خانه امام حسن عسگری ( ع) متمرکز کرده ودهها جاسوس به کار گرفته بود ، بر هر جاسوسی ، جاسوسی دیگر گمارده بود تا از ولادت ولی خدا حضرت بقیة الله (عج) آگاه شده ، نو رخدا را خاموش کند ، ولی مشیت خداوند برآن تعلق گرفته بود که حجت خو را از گزند دشکنان حفظ کند .

 

احادیثی از شخصیت امام مهدی (عج ):

مهدی مردی است از فرزندان من که چهره اش چون اختر تابناک است . « پیامبر اکرم (ص) »

مهدی طاووس بهشتیان است . « پیامبر اکرم (ص) »

با مهدی ما حجتها گسسته می شود . او پایان بخش سلسله امامان ، نجات بخش امت واوج نور وراز نهان است . « امام علی (ع )»

اگر او [ امام زمان (عج) ] را دریابم تمام عمر به او خدمت می کنم . « امام صادق (ع) »

من یادگار خدا در زمین وجانشین وحجت او بر شما هستم .« امام مهدی (عج )»

من مایه امان اهل زمینم ؛ چنانکه ستارگان مایه امان اهل آسمان اند .« امام مهدی (عج ) »

 

غیبت :

این مولود مسعود دو غیبت دارد :

نخست غیبت صغرییا کوتاه مدت - که بعد از شهادت امام حسن عسگری (ع) « هشت ربیع الاول سال 260 ه.ق »  ( زمان 6 سالگی حضرت ) آغاز شد وتا سال 329 ه.ق ادامه یافت . در این دوره که 74 سال طول کشید شیعیان می توانستند توسط سفیران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگیرند وبا وی ارتباط برقرار کنند . این چهار تن نایب خاص ، که شیعیان می توانستند در دوران غیبت صغری توسط آنها با حضرت مهدی (عج ) تماس بگیرند ومشکئلات خود را به ناحیه متقدسه برسانند وپاسخ هاس لازم را دریافت نمایند ، عبارتند از : جناب عثمان بن سعید عمروی ، محمد بن عثمان بن سعید ، حسین بن روح نوبختی وعلی بن محمد مسعودی ، که با رحلت او باب « نیابت خاص » بسته شد . پس از آن ، غیبت کبری آغاز شد که از سال 329 ه.ق تا کنون استمرار یافته است ، وپایانش بر کسی جز خداوند آشکار نیست . در این دوره سفیر ونایب خاصی برای آن حضرت نیست و راه تماس رسمی وآشکار برای مردم وجود ندارد وبر آنهاست که از نواب عام امام (ع) - یعنی از فقهای پارسا وخویشتن دار- پیروی کنند .

در هر حال ، نهان زیستی آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولی در زیر همین آسمان کبود بسر می برد . اگر برخوردی هم برایش پیشامد کند ، اغلب ناشناخته می ماند ودیدار هایش با شیعیان تنها به اذن خداست .

دوران غیبت کبری امام معصوم ، دوران آماده نبودن شرایط سیاسی واجتماعی جامعه اسلامی برای پذیرش وجود علنی وآشکار امام معصوم است .

امام حسن مجتبی (ع ) درباره غیبت طولانی ( کبری ) حضرت مهدی (عج) چنین می فرماید : به درستی که خداوند ، تولد او را پنهان نگه می دارد وشخص او را غایب می کند تا این که هنگام خروج وقیام ، بیعت هیچ کس بر گردن او بنا شد . او نهمین فرزند بردارم حسین است فرزند سرور کنیزان ، خداوند عمرش را در هنگام غیبتش طو لانی می گرداند ، سپس او را با قد رت خود همانند یک جوان کمتر از چهل ساله آشکار خواهد ساخت .

 

احادیثی از غیبت امام مهدی (عج):

قائم را دو غیبت است : در یکی از آنها ( از بس طولانی است ) درباره اش گفته می شود : [ او مرد ومعلوم نیست به کدام وادی رفته است.] « امام باقر (ع) »

قائم را دو غیبت است : یکی طولانی ودیگری کوتاه . در غیبت نخستین جایگاه آن حضرت را شیعیان خاص او می دانند ، و در غیبت نخستین جایگاه آن حضرت را شیعیان خاص او می دانند ، در غیبت دوم از جایگاه او کسی جز خدمتکارانش ، که بر دین اویند ، آگاه نیست .« امام صادق (ع) »

چگونگی بهره مندی از وجود من در دوران غیبتم ، همچون بهره ای است که از خورشید می برند ، آن گاه که ابر آن را از دیدگان نهان می کند .« امام مهدی (عج ) »

 

ظهور چیست ؟

ظهور واژه ای در زبان عربی است که برگرفته از کلمه ظهر می باشد ، زبان شناسان عربی « ظهر » را حاکی از هر نوع بروز وآشکار شدن که همراه با قدرت وقوت باشد ، دانسته اند . به واژه ظهور در ایات وروایات نیز اشاره شده ، چنانچه در قرآن کریم هم در آیه شریفه « هو الذی ارسل رسل بالمهدی ودین الحق ... »  یعنی « اوست که پیامبر خود را برای هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان چیره سازد اگر چه مشرکان نپسندند » که در یک معنا پدیدار شدن با قدرت وشکوه است . در این آیه ظهور به دین اسلام وحقایق قرآن ومعارف اسلامی نسیت داده شده است .

 

احادیثی از ظهور امام مهدی (عج):

هرگاه آواز دهنده ای از آسمان آواز داد که . « همانا حق در میان خاندان محمد است » ، در آن هنگام نام مهدی بر سر زبان های مردم می افتد واز جام محبت او می نوشند وجز نام او بر زبان ندارند . « امام علی (ع) »

خداوند قائم ما را از پس پرده غیبت بیرون می آورد وآنگاه او را از ستمگران انتقام می گیرد . « امام حسین (ع) »

آنگاه کا برپادررنده عدالت (امام مهدی عج ) قیام کند ، عدالتش نیکوکار وبدکار را فر می گیرد . « امام حسین (ع) »

 آنگاه که قائم ما قیام کند ، خدا آفت را از شیعیام ما بزداید ودلهایشان را چون پاره های آهن [ استوار ]  سازد .« امام سجاد (ع) »

منم که زمین را از عدالت لبریز می کنم ، چنانکه از ستم آکنده است . « امام مهدی (عج ) »

 

انتظار :

شما امیدوار فرج وگشایش الهی باشید واز کمکهای خداموند نومید نگردید ؛همانا برترین اعمال نزد خالق یکتا انتظار فرج است .

 

 احادیثی از انتظارفرج :

برترین اعمال امت من انتظار فرج است . « پیامبر اکرم (ص) »

در انتظار فرج باشید واز رحمت خدا نومید نشوید . « امام علی (ع) »

آن که منتظر فرج ما است ، همچون کسی است که در راه خدا در خون خود تپیده  باشد . « امام علی (ع) »

منتظران ظهور امام مهدی (عج ) برترین اهل هر زمان اند . « امام سجاد (ع) »

در شب و روزت منتظر فرج مولایت باش . « امام صادق (ع) »

آنکه به ما ایمان آورد وسخن ما را تصدیق کند منتظر امر [ فرج ]  ما باشد ، همچون کسی است که زیر پرچم قائم به شهادت برسد .  « امام صادق (ع) »

منتظر ظهور امام دوازدهم مانند کسی است که در رکاب پیامبر خدا شمشیر کشیده است واز ایشان دفاع می کند . « امام صادق (ع) »

 

 


|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
شعر آقاسی

خبر آمد خبري در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد...شايد
پرده از چهره گشايد...شايد
دست افشان...پاي کوبان مي روم
بر در سلطان خوبان مي روم
مي روم بار دگر مستم کند
بي سر و بي پا و بي دستم کند
مي روم کز خويشتن بيرون شوم
در پي ليلا رخي مجنون شوم
هر که نشناسد امام خويش را
بر که بسپارد زمان خويش را
با همه لحظه خوش آواييم
در به در کوچه ي تنهاييم
اي دو سه تا کوچه ز ما دورتر
نغمه ي تو از همه پر شور تر
کاش که اين فاصله را کم کني
محنت اين قافله را کم کني
کاش که همسايه ي ما مي شدي
مايه ي آسايه ي ما مي شدي
هر که به ديدار تو نايل شود
يک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشي دست داد
سينه ي ما را عطشي دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سياوش گرفت
نام تو آرامه ي جان من است
نامه ي تو خط اوان من است
اي نگهت خاست گه آفتاب
در من ظلمت زده يک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
اي نفست يارومدد کار ما
کي و کجا وعده ي ديدار ما
دل مستمندم اي جان به لبت نياز دارد
به هواي ديدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم اي عشق تا تو را بينم
تويي که نقطه ي عطفي به اوج آيينم
کدام گوشه ي مشعر
کدام کنج منا
به شوق وصل تو در انتظار بنشينم

روا مباد که بر بنده‌ات نظر نکنی
روا مباد که ارباب جز تو بگزینم
چو رو کنی به رهت، درد و رنج نشناسیم
ز لطف روی تو دست از ترنج نشناسیم
اي زليخا دست از دامان يوسف بازکش
تاصبا پيراهنش را سوي کنعان آورد
ببوسم خاک پاک جمکران را
تجلي خانه ي پيغمبران را

 

       محمد رضا آقاسي
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
عاشقان

اي منتظر، غمگين مباش قدري تحمل بيشتر، امام زمان(عج) خواهد آمد و حضورش تسلاى دل ياس‏هاى كبود خواهد بود.

همه در انتظار توايم، بيا كه عشاق زير سقف خيمه اسلام در ميان شقايق و آلاله، با صفا و بي ريا، همچون آب در پي چشمه سار نوراني ولايت، حديث «عجل علي ظهورك» را تلاوت مي‌كنند، بيا و با طلوعت جهان را در حيرت نور بيفشان، بيا و سقف خيمه انتظار را بشكاف و دريچه‌هاي ملكوتي ديدار را برايمان بگشاي.

ما پيروان راه هزاران ساله انبيا هستيم و به عهد ازلي خويش با آفريدگار متعال لبيك گفته‌ايم و براي تحقق آن عصر موعود، عصر عدالت و حاكميت احكام خدا، قيام كرده‌ايم تا راه تاريخ را به سوي نور بگشاييم و اگر چشم دل باشد، خواهد ديد كه اين راه با بال‌هاي ملايك فرش شده است.
رايحه ظهور موعود، دل شيفتگان حق را بي‌تاب كرده و آنان را به صحنه حضور كشانده است. اما مهدي جان! اين قرن قرني است كه حق در كره زمين به حاكميت خواهد رسيد آينده در انتظار توست...
در ميان بيدار دلان سراسر كوه ارض هستند بسا دلدادگاني كه به خيل منتظران موعود پيوسته‌اند.
منتظران موعود اهل مبارزه‌اند و مي‌دانند خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركان و منافقان ميسر نخواهد شد، اما از آن فراتر اهل ولايت و اطاعتند و انتظار مي‌كشند تا فرمان چه در رسد.
مولاي من غيبتت مصيبت است و نبودنت فاجعه، روزي كه بي انتظار تو سپري شود روز نيست ظلمات محض است، دست گرم نوازش است، روزي كه نباشد، زندگي انجمادي بيش نيست.
پر و بال وجودم تنها در امتداد چشم‌هاي زيبايت باز مي‌شوند و اوج مي‌گيرند، بي تو بودن غير ممكن‌ترين تصور است، اي پيوند خورده با جاودانگي ‌اي تنها سيراب‌كننده همه تشنگي‌هايم، رضايت تو... مولا، سخت دلتنگم.
چرا ظهورت را بشارت نمي‌دهي؟ تنها نور جمال تو ظلمات دلتنگي را مي‌شكافد سخت محتاج ظهورت نشسته‌ام تا از پشت كوه‌هاي سر به فلك كشيده فراق، بار ديگر نگاهم مهمان شود بر نظاره تو.

زجاده‌هاي خطر بوي ياس مي‌آيد كسي از آنسوي مرز محال مي‌آيد
صداي كيست؟ خدايا درست مي‌شنوم؟ دوباره بوي صداي بلال مي‌آيد
مشام جنگل آتش گرفته مي‌سوزد كه بوي سوختن از يك نهال مي‌آيد
زبس فرشته به تشييع لاله آمد و رفت صداي مبهم برخورد بال مي‌آيد
مپرس از دل خود: لاله‌ها چرا رفتند كه بوي كافران از اين سؤال مي‌آيد
بيا و راست بگو، چيست مذهبت اي عشق كه خون لاله به چشمت حلال مي‌آيد؟
به لحظه لحظه اين روزهاي سرخ قسم كه بوي سبزترين فصل سال مي‌آيد.


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
سخنرانی آقای دانشمند
 
دل نوشته - امام زمان
در قرآن داریم یعقوب برای یوسف گریه میکرد.
یعقوب پیغمبر می دونست که یوسفش کجاست، می دونست سالمه، می دونست که توی کاخه، می دونست و گریه می کرد. ما که نمیدونیم یوسف فاطمه کجاست، چقدر باید گریه کنیم؟ با این اوصاف ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم!
کی آدرس مهدی عج را بلده؟ کجاست پسر فاطمه؟ ءاَبِرَضوی؟ ءاَم ذی طُوی؟ کجایی آقای من؟ عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ و لا تُری؟ حجت بن الحسن، سخته برای من که همه را ببینم و تو را نبینم.
گریه هاتون را برای مهدی بکنید؛ اشکهاتون را برای پسر فاطمه بریزید؛ مهدی غریبه، مظلومه؛ برای یوسف زهرا ناله کنید، اشکهاتون را بیمه ی مهدی کنید؛
قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده. یکی از وظایف ما اینه که گریه هامون بیمه پسر فاطمه بشه. امام زمان میگه اگه تو یاد من باشی من هم یاد تو هستم. اگه تو برای فرج من دعا کنی منم برای سلامتی تو دعا میکنم.
اگه یکی از من بپرسه از حسین غریب تر کیه؟ میگم از امام حسین غریب تر مهدی زهراست؛ دلیل هم دارم، حسین سید الشهداست، درست، به مظلومیت شهیدش کردند، درست، اما امام حسین یه ابوالفضل داشت، عباس امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین یه علی اکبر داشت، علی اکبر امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین قاسم داشت، جعفر داشت، عون داشت، حجت بن الحسن کی را داره؟ دل امام زمان به کی خوشه؟
آیا دل امام زمان به من شما خوشه؟ ؛ آیا واقعا من و شما برای امام زمان، جای ابوالفضل هستیم؟
؛ استدلال دوم: از پیامبر تا تولد امام زمان 255 سال طول کشید؛ وتا اول امامت حضرت مهدی 260 سال. 13 تا معصوم مظلومیتشون 260 سال طول کشیده. اما امام زمان به تنهایی 1170 ساله که غریبه.
خداییش امام زمان از امام حسین غریب تر نیست؟ هیچ کسی دیگه سراغ امام زمان را می گیره؟ کسی دیگه به فکر امام زمان هست؟
یه کم فکر کن ببین از دیشب تا حالا، تو این 24 ساعته گذشته، چند بار به فکر امام زمانت بودی؟ آقا کجایی؟ چه میکنی؟ آیا از من راضی هستی؟ امام زمان دلش را خوشه من و شما بکنه؟
از پیغام امام زمان خبر دارید؟ در ماه مبارک رمضان پارسال! یکی از علما تو جمکران خدمت امام زمان رسید
با 2 واسطه نقل میکنم- امام زمان علیه السلام، روز 13 ماه مبارک رمضان، توی مسجد جمکران، میگفت: دیدم چشمهای مهدی فاطمه کوچیک شده، زیر چشمهای امام زمان کبوده، گفتم: آقا چرا به این روز افتادید؟ فرمود: "
از بس که شیعه هام گناه میکنن و من را اذیتم می کنند، من از دست شیعه هام به این روز افتادم، من از سنی ها توقع ندارم، من از بهایی ها و زردشتی ها و یهودی ها و مسیحی ها و ... توقع ندارم، اما از بچه شیعه های خودم توقع دارم، شماها که معتقدید که امام زمان هست و یابن الحسن میگید، چرا گناه می کنید؟
شما چرا چشماتون آلوده شده؟
شما چرا شکمهاتون پر از حرام شده؟
شما چرا ربا خوار و نزول خوار شدید؟
شما چرا آبروی منه امام زمان را توی دنیا می برید؟
"

امام زمان از دست من و تو دلش خونه! سنی ها و بهایی ها و ... که کاری با حجت بن الحسن ندارن.
امام زمان فرموده مردم گناه می کنن و من شب تا صبح گریه می کنم و میگم خدایا ببخشش، این گریه کن حسینه، این مشکی پوش حسین منه، این برای مادر کتک خورده ام گریه کرده، به خاطر گریه هاش خدایا ببخشش، من مرتب باید واسطه بشم تا عذاب برای شما نیاد.
مهدی برای ما گریه میکنه، چرا ما برای مهدی گریه نکنیم؟
جوانی که شب میخوابه بدون اینکه نیت کنه صبح برای نماز صبح بیدار بشه میتونه بگه من شیعه حجت بن الحسن هستم؟
جوانی که نه اهل نمازه، نه اهل خداست، نه اهل تهجده و خودش را شیعه مهدی میدونه؛ ایا این قلب امام زمان را تکه تکه نمیکنه؟
دختر شیعه که با مانتو میاد و چادر فاطمه را کنار گذاشته، البته الان که دیگه مانتو هم کنار گذاشته شده و با بلوز و شلوار میان بیرون، گذشت حیا، دیگه حیا توی جامعه باقی نمونده! و این خانم هایی که آرایش کرده میان توی خیابان ها، دختری که تا چشمش می افته به یه پسر، نیشش تا بنا گوشش باز میشه، با چشمهاش داره هرزگی میکنه، این دختر شیعه، قلب مهدی فاطمه را تکه تکه نمیکنه؟
این زن هایی که با هفت قلم آرایش توی مجالس نا محرم ها شرکت میکنن، سیلی به حجت ابن الحسن نمیزنه؟
امام زمان از دست کی دلش خونه؟
از دست مسیحی ها، یهودی ها، یا ما شیعه ها؟
برای امام زمان گریه کنید، توبه کنید با گریه کردن هاتون برای امام زمان. تا آنجاییکه قلب مهدی را به دست بیاریم. تا آنجا گریه کنیم که امام زمان به گریه هامون ترحم کنه،
یه کاری کنیم برای امام زمان، نه یه نماز درست و حسابی، نه یه دعایی برای فرج امام زمان، هیچ و هیچ به کجا؟
اونهایی هم که نماز میخونن، نمازشون بوی امام زمان نمیده،
شما برو نذرها را نگاه کن و ببین چند تا سفره پهن میشه برای سلامتی امام زمان؟
و چند تا سفره پهن میشه که خدا مریضشون را شفا بده؟ خونه دار بشن، ماشین دار بشن و ... .
دعاهای مردم را بیاد یکی جمع کنه، ببیند چند تا از دعاها برای امام زمانه؟
آرزوهاتون را از دلتون بریزید بیرون و ببینید چند تا از آرزوهاتون برای امام زمانه؟
امام زمان در دلهای ما غریبه! توی خونه ما غریبه.
این بچه ها همه ی شعرهای تلویزیون را حفظن، تمام فوتبالیستها، هنرپیشه ها، همه ی برنامه های تلویزیون را بلد هستن؛ اما آیا میدونن اسم امام زمان چیه؟ کی میاد؟ برای چی نمیاد؟
اینقدر که سریال ها دا دنبال میکنید، و اگر نبینید از چند نفر میپرسید که چی شد؛ آیا هیچ وقت پرسیده اید این جمعه چه خبر؟ از امام زمان چه خبر؟ به اندازه یه سریال برای حجت بن الحسن ارزش قائلیم؟ به اندازه یه مسابقه فوتبال؟ به اندازه یه توپ ورزشی؟ برای امام زمان ارزش قائلیم.
شیخ محمود حلبی را خدا رحمت کند، میمرد برای امام زمان، مرحوم کافی شاگرد مرحوم حلبی بود، گریه میکرد و میگفت: امام زمان من را ببخش، چه کنم؟ جامعه من را به اینجا رسونده که این مثال را میزنم،
اگه یه مرغ یا یه بوقلمون توی خونه ات باشه، یه روز بیای ببینی نیست و احتمال بدی درب باز بوده و رفته بیرون تا کجا دنبالش میری؟ چند تا محله را میگردی؟ از چند نفر میپرسی؟
این همه ساله که نمیدونی امام زمانت کجاست، کجا تا حالا دنبالش گشتی؟
چرا دلهامون را دادیم به دنیا؟ و از عشق مهدی فاطمه خالی کردیم دلمون را؟
به اندازه یه سند خونه، یا یه چک که اگه گم بشه، همه جا را زیر و رو میکنی، امام زمان را به همین اندازه قبول داری؟
امام زمان دلش خونه، اما خوش به حال اونهایی که به فکرش هستند.
روایت داریم جوانهای خوب اخر الزمان، شب با وضو می خوابن، رو به قبله می خوابن، اگه بدونن که برای نماز شب بیدار نمیشن، سر شب نماز شبشون را میخونن، میگه امام زمان خودمو به تو سپردم، میشه شب دستتو روی سینه ام بذاری تکونم بدی تا من یه لحظه جمالت را ببینم؟
صبح بلند میشه و نماز صبحش را میخونه، توی نماز اللهم کن لولیک میخونه، روایت داریم کسی که در نمازش دعای فرج بخونه 90 چیز گیرش میاد،
در کتاب موعود نامه یا الفبای مهدویت، تمام مطالب ناب را آقای پونه ای در این کتاب جمع کرده. تا دستت را بلند میکنی و میگی اللهم کن لولیک امام زمان هر جا که باشه، دستش را بلند میکنه میگه خدایا این جوان هر چی میخواهد بهش بده.
از دم در که میخواد بره بیرون میگه امام زمان، خودم را به تو سپردم، آقا جان می دانید که توی این جامعه چه خبره، من نمیخوام گناه کنم، اگه بخواهی که گناه نکنی، امام زمان دستت را میگیره.
مشکل اینجاست که ما یکرنگ نیستیم، با نماز خون رفیقیم، با عرق خور رفیقیم، تو عروسی بریم رقص و .... را داریم،
باید یه جور باشیم، خودمون را دست یک نفر بسپاریم، باید امام زمانی باشیم، آنوقت رفیقهامون را امام زمانی انتخاب میکنیم،
قیافه مون را امام زمانی درست میکنیم، نگاه هامون را امام زمانی تنظیم میکنیم، حرف هامون را امام زمانی قرار میدهیم، سر سفره امام زمانی می نشینیم، کارهامون امام زمانی میشه؛
ما یک جور نیستیم، ما همه را می خواهیم با هم داشته باشیم،
توی زندگی با شراب فروش و شراب خور رفیقیم و با نماز خون و مومن هاش هم رفیقیم و.... . هم توی پارتی میریم، هم دعای کمیل، هم این طرف میریم هم آن طرف، برای همینه که رشد نمیکنیم،
یا زنگی زنگ، یا رومی روم.
و الا به هیچ جا نمی رسیم.
از این حرف های تند و تیز ناراحت نشید، رفیق اون کسی است که بگه من بهت گفتم، دشمن اون کسی که بگه می خواستم بگم،
من دارم میگم ها.
ببینید اطرافیان امیرالمومنین چه کسانی هستند، مالک، رشید حجری، میثم، اباذر،کمیل همه ی گلها دور امیرالمومنین هستند،
اما اطراف معاویه چی؟ عمرعاص، یزید، مروان و هرچی حرام زاده است دور معاویه جمع هستند.
نمی شه آدم پشت سر علی نماز بخونه و سر سفره معاویه بنشینه،
نمیشه در آن واحد یک محل هم تاریک باشه هم روشن،
یک جور باشیم،
یک رنگ،
اگر امام حسین را قبول داریم پس در خونه یزید چه کار میکنی؟
تو که تابلوی علی بالای سرت است، چرا مثل معاویه معامله میکنی؟




نوشتار فوق خلاصه ای از سخنرانی آقای دانشمند می باشد که دیدم جالبه و خوبه که بقیه هم بخونن
التماس دعا


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
علايم ظهور
 

علايم ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) را بر دو قسم دانسته اند:

الف) : بـــــروز پـديـده هايى در طـبيعت، اعم از آسمانى وزمينى که انسان در اختيار ان نقشى نداره...
که بــعـضى از آنها عبارتند از:

1.بـــروز خـورشــيد گــرفـتگى در وسط ماه و همچنين ماه گرفتگى در آخر آن« که اين امر تاکنون صورت نگرفته»
2. صـيـحــه اى آسمانى (صدايى مهيب و ترسناک) که در سراسر عالم طنين انداز مى شود..
3. نـــداى آسمانى که در شب جمعه بيست و سوم ماه مبارک رمضان ، در تمام نقاط جهان بگوش مى رسد و در آن نام حضرت مهدى (عج) برده مى شود..
4. بارش بارانى فراوان و پرخير و برکت در اکثر نقاط جهان..
و...

ب) : بـــروز پـــديــــده هايى اجــتـماعــى که کاشف از حالات و رفتار مردمان جهان است.
...باتوجه به روايات ، برخى از آنها عبارتند از:

1. اخــتلاف بسيار روى زمين(هرج و مرج)..
2. قيـــام مـردمى از قــم که مـردم را دعـــوت به حــق کند و با او باشند جماعتى از مردان که دلهايشان مانند
پاره هاى آهن است در استقامت..
3. خـــروج سيد حسنــى از طالقان که مردى از بزرگان شيعيان است و از ناحيه ديلمان قزوين خروج و قيام مى نمايد..
4. وقــوع زلـــزله در بغـــداد که بسيارى از آن به زمين فـــرو ميرود..
5. کشـف حـجـــاب و بى عـفتى از زنها و شريک شدن زنها در تجارت با شوهران و تمکين نکردن زنان از شوهرانشان..
6. واقــع شـدن فــتـنـه در ميـان شرقى ها و غربى ها..
7. خـــــــراب شدن شهــر رى
8. اختــــلاف در ميـــان عــرب و عــجـم و اين اختلاف ادامه خواهد داشت تا سُـفـيـانـــى قيــــام کند.
9. تـعـطيل شـدن مسـاجد تا چهل شبانه روز.
10. تـوجه بـلاها به نواحى لبنان و مضطرب شدن عــراق.*
11. بــانک ناقـوسها در ممالک اسلامى .
12. زيـــاد شـدن مـرض صـرع و ديـوانـگى در اثـر شدت فـتنه و پـريشانى.
13. طلـــوع آفـــتاب از سمت مـــغرب.
14. مـــوت فُـقـها پـى در پـى.
15.ضـــايع کردن نمـازها و پـيـروى کردن از شهوتها و کم شدن امــانت دارى در مردم .
16. بـــلــنــد شـدن صــداى خـصـومـت و دشمنى در مسـاجد.
17. دشـنـــام دادن اولاد بــه پـدران و مـادران و افترازدن به ايشان و شاد شدن به مرگ آنها و زدن و آزار ايشان.
18. مســـاجد را جـاى خــــوردن غـــذا قــــرار دادن.
19. کـــم شـدن کارهاى خيــــر و کــم شـدن عـلــماء حـقـيـقـى.
20. شــيوع گفتگوهاى نـــامـشــروع و رقـصـها و اقســام ساز و نوازها.
21. مستـــولى شـدن زن بر شوهر خويش در جميع چيزها.
22. مقـــاتـله مسلميــن با يـــهــود.
23. کينه علماء دينى را در دل گرفتن و سرزنش و بدگويى آنها نمودن و کشتن و ذليل کردن سادات و بزرگان اصيل.
24. قـــــرآن را با ساز و نــواز خواندن.
25. ممنــــوع شدن عــــراق از دينار و جنس از طرف عجم(فارس)
26. مردها خود را شبيه زنان در آوردند و زنان شبيه به مردان و بلند گذاردن گيسوان جلوى سر جوانان و مردان .
27. ساز و آواز و لهويات زياد و کسى منع نکند و يا جرئت نکند که منع کند.
28. کـــــم فــــروشى کردن و گــــرانـــــفروشى نمودن .
29. از طريق باطل و حرام کسب کنند و ربا گرفتن شغل مردم شود.
30. اعمال خير را براى نمايش و ريا انجام دادن.
31. حج کردن ثروتمندان براى تماشا و گردش و استراحت ،حج کردن مردم متوسط براى تجارت کردن و حج کردن فقرا براى ريا و تظاهر.
32. امر بمعرف و نهى از منکر کننده را سرزنش و ملامت و او را نصيحت کنند که نکند.
33. مرده را با استهزاء بردارند و کسى دنبال جنازۀ او گريه و زارى نکند.
34. در هر سال بدعتها و شر زياد شود ، غيبت کردن به نظر مردم شايسته مى باشد.
35. مختصرى از مالشان را در طاعت پرودگار مصرف مى کنند و بيشتر آن را صرف غير طاعت پروردگار مى نمايند.
36. قبور ائمه اطهار عليهم السلام را به گلوله خراب کنند.
37. طلاق و جدايى بين زن و شوهر زياد گردد.
38. قسم خوردن به ناحق فراوان شود.
39. دين به دنيا فروخته شود و تعارف دروغين در بين مردم فراوان گردد.
40. مردم تابع لغزشهاى علماء شوند و از علماى حقه فرار کنند.
41. مردان صورتهاى خود را صاف و براق کنند.


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
شعری برای امام زمان

 
شعری برای امام زمان


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد

 
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي
و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي

حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است
صداي تيک  تاک غم , شماره هاي صنعتي !

امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان
تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي !

ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟!

کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين
که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي !

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::

 
از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام

تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام
 
گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياري ام

کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاري ام

تا ساحل نگاه تو چون موج بي قرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاري ام

با ناخنم به سنگ نوشتم : بيا , بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاري ام

 
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي

کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي

خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


از فراقت به جواني همگي پير شديم
بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم
 
بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم
 
تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
در پي ديدن رويت همگي تير شديم
 
از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم
در سراشيبي ابروت سرازير شديم

گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
از گدايي به در تو همگي مير شديم
 
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم

:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::


از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است

به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است


:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی :::

 



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
حكايتي از آيت الله قزويني در زمينه عريضه نويسي به امام زمان(عج)

حكايتي از آيت الله قزويني در زمينه عريضه نويسي به امام زمان(عج)

يك وقتي در استراليا بوديم و دوستي داشتيم به نام آقاي سيد قاسم جمعه كه وي نيز جهت معالجه فرزندش به آنجا آمده بود ودر يكي از بيمارستان هاي بسيار مجهز و معروف شهر سيدني او را بستري كرده بود. يك روز سراسيمه وبسيار مضطرب به محل اقامت ما آمد. وقتي سبب ناراحتي اش را پرسيدم گفت: دكتر معالج فرزندم، وضع اورا وخيم توصيف مي كند، حالا نمي دانم چكار كنم، آيا او را به بيمارستان ديگري منتقل كنم يا دنبال دكتر ديگري بگردم؟ خلاصه مانده ام كه چه كنم!
به او گفتم: هيچ يك از اين كارهايي كه گفتي لازم نيست انجام دهي، فقط كاري را كه مي گويم سعي كن با اخلاص كامل و حضور قلب انجام دهي.
او در حالي كه از محكم صحبت كردن من تعجب كرده بود به من گفت: شما بفرمائيد چه بايد بكنم! قول مي دهم كوچكترين تخطي از گفته هاي شما نداشته باشم، من حاضرم براي نجات پسرم هر كاري كه باشد انجام دهم.
گفتم: براي حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) عريضه اي بنويس و بهبودي فرزندت را از آن حضرت درخواست كن.
گفت: چطور بايد عريضه بنويسم؟! شما تفصيل آن را بفرماييد تا من اين كار را انجام دهم.
به او گفتم: فرض كن همين حالا به تو اجازه داده شده است كه خدمت آن حضرت برسي و درخواست شفاي فرزندت را از آن حضرت بنمايي، به هر صورت كه خودت دوست داري اين كار را انجام بده.
بعد خداحافظي كرد و از پيش ما رفت؛ ساعتي نگذشته بود كه ديدم برگشت و مطلبي را كه نوشته بود باخود آورد و آن را به من داد و گفت: ببينيد اين گونه نوشتن مناسب است؟
ديدم در آن عريضه با تعابير مختلفي صحت و سلامتي دوباره فرزندش را درخواست نموده است و از جمله نوشته بود: آقا جان شما را قسم مي دهم به لباسهاي عمه ات زينب(عليها السلام)در اين ديار غربت اميد مرا نا اميد مكن، پسرم را شفا بده، راضي نباش كه تنها ودست خالي به وطن برگردم و...
وقتي مطالب عريضه او را خواندم، در دلم خطاب به امام زمان (عليه السلام)عرض كردم: آقا جان از در خانه شما هيچ كس دست خالي برنگشته و برنمي گردد، اين مومن را هم كه اميدش از همه جا قطع است واين گونه به عنايت شما اميدوار شده است نااميد نفرمائيد.
بعد به او گفتم: متن عريضه هيچ ايرادي ندارد، انشاءالله آقا عنايتشان شامل حال شما مي شود و با سلامتي كامل به همراه فرزندت پيش خانواده بر مي گردي.
يادم هست كه فرداي همان روز حدود ساعت هشت ونيم صبح بود كه از بيمارستان به ايشان زنگ زده بودند كه آزمايشات از رفع خطر و بهتر شدن حال مريض حكايت دارد و بعد كه از سلامتي كامل او مطمئن شدند او را از بيمارستان مرخص كردند. به اين ترتيب حال آن پسر بچه عليرغم داشتن يك بيماري صعب العلاج روز به روز بهتر شد واين در حالي بود كه اغلب پزشكاني كه او را معاينه كرده بودند ويا نتايج آزمايشاتش را ديده بودند، با ناباوري اين پيشامد را دنبال مي كردند. چون باتوجه به تجربيات و معيارهاي عادي علمي، چنين پيشامدي به نظر آنها حد قل در اين مرحله از معالجات غير ممكن بود.
به هر حال از آن تاريخ تا الآن كه جريانش را تعريف مي كنم، حدود پنج سال مي گذرد كه به لطف خدا و عنايت حضرت صاحب الزمان(عليه السلام)فرزند آقاي جمعه در كمال سلامتي وتندرستي به زندگي خود ادامه مي دهد و الحمدلله اثري هم از آن ناراحتي در ايشان وجود ندارد.


|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
احاديث منتخب از امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشّريف

نماز

حضرت مهدی (عج)  فرمودند :

ما ارغم انف الشیطان بشی ء مثل الصلاة فصلها و ارغم انف الشیطان

هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد و او را خوار نمی کند ، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال .

( بحار الانوار، ج ,53 ص 182 )

اگر طلب کنی ...

حضرت مهدی (عج)  فرمودند :

ان استرشدت أرشدت ، و ان طلبت وجدت

اگر خواستار رشد و کمال معنوی باشی هدایت می شوی ، و اگر طلب کنی می یابی .

( بحارالأنوار ، ج 51 ، ص 339 )

قالَ الاِمامَ الْمَهدی ( علیه‌السلام ) :

توجه امام مهدی ( علیه‌السلام ) به شیعیان خویش

اِنّا غَیْرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکم، ولا ناسینَ لِذِکْرِکم ، وَ لَو لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّواهُ ، وَ اصطَلَمَکُمُ العداءُ .

فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا .

ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌ کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌ایم که اگر جز این بود گرفتاری ‌ها به شما روی می‌‌‌‌‌‌‌‌ آورد و دشمنان شما را ریشه ‌کن می‌ کردند .

از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید .

عمل صالح و تقرب به اهل بیت ( علیهم ‌السلام )

فَلْیَعْمَلْ کُلّ امْرِء مِنْکم بِما یُقَرَبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا ، وَ لیَتَجَنَّب ما یُدنیهِ مِن کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا ، فَإِنَّ امرَا یَبغَتُهُ فُجأۀً حینَ لا تَنفَعُهُ تَوبَهُ ، وَ لا یُنجیهِ مِن عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حَوبَه .

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می‌ سازد ، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است ، دوری گزیند ، زیرا خداوند به‌ طور ناگهانی انسان را می ‌گیرد ، در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به‌ خاطر گناهش نجات نمی ‌دهید .

تسلیم در مقابل دستور های اهل بیت ( علیهم السلام )

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کار ها را به ما واگذارید ، بر ماست که شما را از سرچشمه ، سیراب برگردانیم ، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود ف در پی کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید . مقصد خود را با دوستی ما بر اساس راهی که روش است به طرف ما قرار دهید .

تحقق حتمی حق

خداوند مقدر فرموده که حق به مرحله نهایی و کمال خود برسد و باطل از بین رود ، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است .

خلقت خدفدار و هدایت پایدار

خداوند متعال ، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است ، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و برای آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده ، آن گاه که پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نا فرمانی اش جلوگیری فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دین شان نمی دانند به آن بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران � به واسطه تفضلی که بر ایشان روا داشته � واسطه باشند .

ظهور حق

هر گاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم ، حق ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از ( سر ) شما برطرف خواهد شد .

تفتیش ناروا

حضرت مهدی ( علیه السلام ) در خصوص کسانی که در جستجوی او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است : آن که بکاود ، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که ( در مورد من ) چنین کند ، شرک ورزیده است .

ظهور حق به اذن حق

ظهوریست ، مگر بها اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانی و قساوت دل ها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم .

مدعیان دروغگو

آگاه باشید به زودی کسانی ادعای مشاهده ( نیات خاصه ) مرا خواهند کرد .

آگاه باشید هر کس قبل از " خروج سفیانی " و شنیدن صدای آسمانی ، ادعای مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است ؛ حرکت و نیرویی جز به خدای بزرگ نیست .

دنیا در سراشیبی زوال

دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است ، و من شما را به سوی خدا و پیامبرش � که درود خدا بر او و آلش باد � و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنت ، دعوت می کنم .

ذخیره بزرگ

من باقیمانده از آدم و ذخیره نوج و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمد ( درود خدا بر همگی آنان باد ) هستم .

حجت خدا

ستمگران پنداشتند که حجت خدا از بین رفته است ، در حالی که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده می شد ، هر آینه تمام شک ها را از  بین می بریدم .

عطسه ، نشانه سلامت

نسیم ، خدمتکار حضرت مهدی ( علیه السلام ) گوید : آن حضرت به من فرمود : آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم ؟

گفتم : آری  . 

فرمود : عطسه ، علامت امان از مرگ تا سه روز است .

نماز ، طرد کننده شیطان

هیچ چیز مثل نماز ، بینی شیطان را به خاک نمی مالد ، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال .

اذن مالک

تصرف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست .

استعاذه به خدا

پناب به خدا می برم از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از رهایی و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه ها .

اسوه های حقیقت

حق با ما و در میان ماست ، کسی جز ما چنین نگوید ، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد .

ظهور فرج به اذن خدا

اما ظهور فرج ، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس برای ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست . و اما گفته کسانی که پنداشته اند امام حسین ( علیه السلام ) کشته نشده ، کفر و دروغ و گمراهی است .

شناخت خدا

همانا خداوند متعال ، کسی است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده ، او جسم نیست و در جسمی هم حلول نکرده ، " چیزی مثل او نیست و شنوا و داناست " .

ائمه ( علیهم السلام ) دست پرورده های پروردگار

خداوند با ماست ، و به جز ذات پروردگار به چیزی نیاز نداریم ، و حق با ماست .

اگر کسانی با ما نباشند ، هرگز در ما وحشتی ایجاد نمی شود ، ما دست پرورده های پروردگارمان ، و مردمان ، دست پرورده های ما هستند .

دانش حقیقی

دانش ، دانش ماست ، از کفر کافر ، گزندی بر شما نیست .

اتفاق و وفای به عهد

اگر شیعیان ما � خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد � در وفای به عهد و پیمان الهی اتحاد و اتفاق می داشتند و عهد و پیمان را محترم می شمردند ، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل می شدند .

پیروان نادان

حضرت مهدی ( علیه السلام ) به محمد بن علی بن هلال کرخی فرمودند : نادانان و کمخردان شیعه و کسانی که بال پشه از دینداری آنان محکم تر است ، ما را آزردند .

بیزاری از غالیان

من از افرادی که می گویند : ما اهل بیت ( مستقلا از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند ) غیب می دانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم ، یا ما را از مقامی که خداوند برای ما پسندیده بالاتر می برند ، نزد خدا و رسولش ، بیزاری می جویم .

 

سجده شکر

سَجدَۀُ الشُّکرِ مِن الزَمِ السُّنَنِ وَ اوجَبِها .

سجده شکر از لازم ترین و واجب ترین مستحبات است .

 

از سایت آفتاب

***************************************

قال الإمام المهدي ، صاحب العصر و الزّمان ( عليه السلام و عجّل الله تعالى فرجه الشّريف ) :

الَّذى يَجِبُ عَلَيْکُمْ وَ لَکُمْ أنْ تَقُولُوا : إنّا قُدْوَةٌ وَ أئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللهِ فى أرْضِهِ ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ ، وَ نَعْرِفُ تَأْويلَ الْکِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ .

امام زمان ( عجّل الله تعالى فرجه الشّريف ) فرمود : بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشيد بر اين که ما اهل بيت رسالت ، محور و اساس امور ، پيشوايان هدايت و خليفه خداوند متعال در زمين هستيم .

همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشيم ، حلال و حرام را مى شناسيم ، تأويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم .

قالَ ( عليه السلام ) : أنَا خاتَمُ الاَْوْصِياءِ، بى يَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ أهْلى وَ شيعَتى .

فرمود : من آخرين وصيّ پيغمبر خدا هستم به وسيله من بلا ها و فتنه ها از آشنايان و شيعيانم دفع و برطرف خواهد شد .

قالَ ( عليه السلام ) : أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا ( أحاديثِنا ) ، فَإنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْکُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْکُمْ .

فرمود : جهت حلّ مشکلات در حوادث - امور سياسى ، عبادى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى ، اجتماعى و ... - به راويان حديث و فقها مراجعه کنيد که آن ها در زمان غيبت خليفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم .

قالَ ( عليه السلام ) : الحَقُّ مَعَنا ، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا ، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا ، وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا .

فرمود : حقانيّت و واقعيّت با ما اهل بيت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم مى باشد و کناره گيرى عدّه اى ، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد ، چرا که ما دست پرورده هاى نيکوى پروردگار مى باشيم ; و ديگر مخلوقين خداوند ، دست پرورده هاى ما خواهند بود .

قالَ ( عليه السلام ) : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ ، فَإذَا اشْتَهى مُؤْمِنٌ وَلَداً خَلَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيرِ حَمْل وَ لا وِلادَة عَلَى الصُّورَةِ الَّتى يُريدُ کَما خَلَقَ آدَمَ ( عليه السلام ) عِبْرَةً .

فرمود : همانا بهشت جايگاهى است که در آن آبستن شدن و زايمان براى زنان نخواهد بود ، پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نمايد ، خداوند متعال بدون جريان حمل و زايمان ، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى که حضرت آدم ( عليه السلام ) را آفريد .

قالَ ( عليه السلام ) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ کافِرٌ .

فرمود : کسى با ما ، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى کند مگر آن که ستمگر و معصيت کار باشد، همچنين کسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر کسى که منکر و کافر باشد .

قالَ ( عليه السلام ) : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا ، لا يَقُولُ ذلِکَ سِوانا إلاّ کَذّابٌ مُفْتَر ، وَ لا يَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالٌّ غَوىٌّ .

فرمود : حقيقت - در همه موارد و امور - با ما و در بين ما اهل بيت عصمت و طهارت خواهد بود و چنين سخنى را هر فردى غير از ما بگويد دروغ گو و مفترى مى باشد ; و کسى غير از ما آن را ادّعا نمى کند مگر آن که گمراه باشد .

قالَ ( عليه السلام ) : أبَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماماً وَ لِلْباطِلِ إلاّ زَهُوقاً .

فرمود : همانا خداوند متعال ، إبا و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن که به اتمام و کمال برسد و باطل ، نابود و مضمحل گردد .

قالَ ( عليه السلام ) : إنَّهُ لَمْ يَکُنْ لاِحَد مِنْ آبائى إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِه بَيْعَةٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ ، و إنّى أخْرُجُ حينَ أخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاِحَد مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى .

فرمود : همانا پدران من ( ائمّه و اوصياء عليهم السّلام ) ، بيعت حاکم و طاغوت زمانشان ، بر ذمّه آن ها بود ; ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمايم که هيچ طاغوتى بر من منّت و بيعتى نخواهد داشت .

قالَ ( عليه السلام ) : أنَا الَّذى أخْرُجُ بِهذَا السَيْفِ فَأمْلاَالاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً .

فرمود : من آن کسى هستم که در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مى کنم و زمين را پر از عدل و داد مى نمايم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است .

***************************************

امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) فرمودند :

چگونگی بهره مندی از وجود من در دوران غیبتم همچون بهره ای است که از خورشید می برند ، آنگاه که ابر آن را از دیدگان نهان می کند .

امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) فرمودند :

برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که گشایش و فرج شما نیز در آن است .

***************************************

احادیثی درباره امام زمان (عج) :

امام زین العابدین ( علیه السلام ) :

" من ثبت على ولایتنا فى غیبة قائمنا ، اعطاه الله أجر الف شهید مثل شهداء بدر و احد " ( كشف الغمه ، ج 3 ، ص 312 )

هر كه در دوران غیبت قائم ما ، بر ولایت ما ثابت قدم باشد ، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهداى بدر و احد را به او عطا مى فرماید .

امام صادق ( علیه السلام ) :

" المنتظر للثانى عشر كالشاهر سیفه بین یدى رسول الله صلى الله علیه و آله یذب عنه " ( غیبت نعمانى ، ص 41 )

كسى كه منتظر امام دوازدهم است مانند كسى است كه در كنار رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) و براى دفاع از آن حضرت شمشیر مى زند .

امام موسى كاظم ( علیه السلام ) :

" طوبى لشیعتنا المتمسكین بحبّنا فى غیبة قائمنا ، الثابتین على موالاتنا و البراءة من اعدائنا ، اولئك منّا و نحن منهم ، و قد رضوا بنا ائمة و رضینا بهم شیعة ، طوبى لهم ثم طوبى لهم ، هم و الله معنا فى درجتنا یوم القیامة " ( الزام الناصب ، ص 68 )

خوشا به حال شیعیان ما كه در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند ، آنها از ما و ما از آنهائیم . و همانا آنان امامت ما را پذیرفتند ، ما هم آنها را به عنوان شیعیان خود پذیرفتیم . خوشا به حال آنها و باز هم  خوشا به حال آنها ، آنها به خدا قسم در درجه ما و در كنار ما در روز قیامت اند .

امام رضا ( علیه السلام ) :

" ما أحسن الصبر و انتظار الفرج " ( منتخب الاثر ، ص 496 )

چه بهتر است صبر كردن و انتظار فرج كشیدن.

امام جواد ( علیه السلام ) :

" افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج " ( غیبت نعمانى ، ص 180 )

برترین اعمال شیعیانمان ، انتظار فرج است .

امام هادى ( علیه السلام ) :

" لولا من یبقى بعد غیبة قائمكم من العلماء الداعین الیه ، و الدّالین علیه ، و الذّابین عن دینه بحُجج الله ، و المنقذین للضعفاء من عبادالله من شباك ابلیس و مردته ، لما بقى احد الا ارتد عن دین الله . ولكنهم یمسكون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة كما یمسك صاحب السفینة سكانها ، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل " ( بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 )

اگر نه این بود كه پس از غیبت قائم آل محمد ، برخى از علما وجود دارند كه به سوى او دعوت مى كنند و مردم را به حضرتش سوق مى دهند و از دینش با استدلال هاى الهى حمایت مى كنند و ضعیفان از بندگان خدا را از افتادن در دام ابلیس و یارانش ، رهایى مى بخشند ، پس به تحقیق هیچ كس نمى ماند جز اینكه از دین خدا بر مى گشت . ولى آن عالمان زمان قلوب ضعفاى شیعه را مى گیرند همانگونه كه ناخداى كشتى ، سكّان و فرمان كشتى را مى گیرد و پس آنها نزد خداى عزوجل از همه برترند .

***************************************

حضرت مهدى (عج) در احادیث قدسى

1 ـ خداوند فرمود : " اى پیامبر ! بوسیله تو و پیشوایان از نسل تو بر بندگان خویش رحمت می آورم ، و به وسیله قائم از بین شما ، زمین خود را با تسبیح و تقدیس و تهلیل و تكبیر و بزرگداشت مقام الوهیت ، آباد می سازم .

و به وجود او زمین را از دشمنانم پاك می كنم و آن را میراث اولیاى خویش قرار می دهم ، و به وسیله او كلمه توحید را تعالى بخشیده ، كلمه كافران را به سقوط می كشانم ، و به دست او و با علم خود سرزمین ها و دل بندگانم را حیاتى تازه می بخشم و گنج ها و ذخیره هاى پنهان را به مشیت خود برایش آشكار می سازم .

و با اراده خود او را بر نهانی ها و مكنونات قلبى دیگران آگاه می گردانم و با فرشتگان خود او را یارى می رسانم تا در اجراى فرمان من و تبلیغ دین من مددكار او باشند . او به حقیقت ولىّ من است و به راستى هدایتگر بندگان من می باشد . "

2 ـ امام باقر ( علیه السلام ) در وجه نامگذارى حضرت " مهدى (عج) " به " قائم آل محمد ( صلى الله علیه و آله و سلم ) " حدیثى قدسى روایت فرمود : " زمانى كه جدم حسین كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید ، فرشتگان با گریه و زارى به درگاه خداوند عزوجلّ نالیدند و گفتند : پروردگارا ! آیا از آنان كه برگزیده و فرزند برگزیده تو را ، و امام انتخاب شده از بین خلق را كشتند ، در می گذرى ؟! "

خداوند به آنان وحى فرمود كه : " فرشتگان من آرام گیرید . سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام می گیرم اگر چه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد  " سپس فرزندان از نسل حسین ( علیه السلام ) را كه پس از او به امامت می رسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند .

در بین این پیشوایان ، یك نفرشان به نماز ایستاده بود " فإذا احدهم قائم یصلّى فقال اللّه عزّوجلّ : بذلك القائم أنتقم منهم . " خداوند عزّوجلّ فرمود : به وسیله آن " قائم " از دشمنان و قاتلان حسین ( علیه السلام ) انتقام می گیرم . "

حديث انتظار فرج 

متن روایت:

هذه صحیفة مخاصم ، یسأل عن الدین الذی یقبل فیه العمل ، فقال : رحمك الله هذا الذی أرید ، فقال أبو جعفر علیه السلام : شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شریك له ، وأن محمدا صلى الله علیه وآله عبده ورسوله ، وتقر بما جاء من عند الله ، والولایة لنا أهل البیت ، والبراءة من عدونا ، والتسلیم لامرنا ، والورع والتواضع ، وانتظار قائمنا ، فإن لنا دولة إذا شاء جاء بها

اسماعیل جعفى مى گوید : شخصى نزد امام باقر علیه السلام آمد و نامه اى به همراه داشت ، حضرت به او فرمود : این نامه مخاصم و مخالف ماست كه سئوال می كند در چه دینى عمل قبول خواهد شد ؟ آنشخص ( آورنده نامه ) عرض كرد : آرى ، همین را می خواهم امام باقر علیه السلام به او فرمود : شهادت به اینكه جز ، خدا ، معبودى نیست و شریك ندارد و شهادت به اینكه ، محمد صلى الله علیه و آله بنده و رسول اوست و اقرار به آنچه كه از جانب خدا آمده و ولایت ما اهل بیت و بیزارى از دشمنان ما و رعایت ورع و تواضع و انتظار قیام قائم ما . همانا ما دولتى خواهیم داشت زمانى كه خدا بخواهد آنرا بپا خواهد ساخت .

***************************************

حديث فضیلت انتظار        

یا كابلی إن أولی الامر الذین جعلهم الله عزوجل أئمة الناس وأوجب علیهم طاعتهم : أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، ثم الحسن عمی ، ثم الحسین أبی ، ثم انتهى الامر إلینا . ثم سكت . فقلت له : یا سیدی روی لنا عن أمیر المؤمنین علیه السلام أن الأرض لا تخلو من حجة لله تعالى على عباده ، فمن الحجة والامام بعدك ؟ قال : ابنی محمد واسمه فی صحف الأولین باقر ، یبقر العلم بقرا ، هو الحجة والإمام بعدی ، ومن بعد محمد ابنه جعفر واسمه عند أهل السماء الصادق ، قلت : یا سیدی فكیف صار اسمه الصادق وكلكم صادقون ، قال : حدثنی أبی ، عن أبیه عن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : إذا ولد ابنی جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فسموه الصادق ، فإن الخامس من ولده الذی اسمه جعفر یدعی الإمامة اجتراء على الله وكذبا علیه فهو عند الله ( جعفر الكذاب ) المفتری على الله تعالى ، والمدعی لما لیس له بأهل ، المخالف لأبیه والحاسد لأخیه ، وذلك الذی یروم كشف ستر الله عز وجل عند غیبة ولی الله ، ثم بكى علی بن الحسین علیه السلام بكاء شدیدا ، ثم قال : كأنی بجعفر الكذاب وقد حمل طاغیة زمانه على تفتیش أمر ولی الله ، والمغیب فی حفظ الله والتوكیل بحرم أبیه جهلا منه برتبته ، وحرصا منه على قتله إن ظفر به ، ( و ) طمعا فی میراث أخیه حتى یأخذه بغیر حق . فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله وإن ذلك لكائن ، فقال : إی وربی إن ذلك مكتوب عندنا فی الصحیفة التی فیها ذكر المحن التی تجری علینا بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله ثم یكون ماذا ؟ قال : ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من أوصیاء رسول الله صلى الله علیه وآله والأئمة بعده یا أبا خالد إن أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل كل زمان ، فإن الله تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة ، وجعلهم فی ذلك الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله بالسیف ، أولئك المخلصون حقا وشیعتنا صدقا ، والدعاة إلى دین الله عز وجل سرا وجهرا . وقال علیه السلام : انتظار الفرج من أعظم الفرج

ابراهیم بن زیاد ، از ابوحمزهء ثمالى ، از ابوخالد كابلى نقل كرده كه گفت : امام زین العابدین علیه السلام فرمود : اى كابلى ، أولی الأمر كه خداوند آنان را امامان و پیشوایان مردم قرار داده و اطاعت ایشان را واجب ساخته است ، و آنان عبارتند از : امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام سپس عمویم امام حسن و پس از او پدرم امام حسین تا آنكه كار امامت به من رسید ، سپس حضرت ساكت شد . عرض كردم : اى سرور من از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده كه فرمود : زمین از حجت خدا بر بندگان خالى نخواهد ماند ، پس امام وحجت بعد از شما چه كسى خواهد بود ؟ فرمود : پسرم محمد كه نام او در كتب الهى ( صحف الاولین ) باقر بوده كه علوم را مىشكافد و او حجت و امام بعد از من مىباشد وپس از او پسرش جعفر است كه در نزد اهل آسمان صادق نامیده مىشود . عرض كردم : اى سرور من چگونه فقط نام او صادق است در حالیكه شما همه صادق مىباشید ؟ فرمود كه پدرم از پدرش از رسول الله صلى الله علیه و آله روایت كرده كه فرمود : زمانیكه پسرم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن أبی طالب به دنیا آمد او را ، صادق بنامید . و پنجمین فرزند او ( امام صادق علیه السلام ) كه نامش جعفر است به دروغ ادعاى امامت مىكند واو نزد خداوند ، جعفر كذاب ، مىباشد كه به خداوند افترا بسته و چیزى را كه اهل آن نیست بعنوان مخالفت با پدرش وحسادت با برادرش ادعا مىنماید و او همان كسى است كه آرزو مىكند هنگام غیبت امام زمان از اسرار الهى خبردار گردد . آنگاه على بن الحسین ( ع ) بشدت گریست و فرمود : گویا مىبینم كه جعفر كذاب حاكم ستمگر را براى تفتیش و جستجوى حضرت مهدى و امر ولى الله ( ع ) كه در پناه و حفظ الهى غایب شده بود راهنمائى كرد و از خلیفه مىخواست كه وكیل پدرش امام هادى علیه السلام شده و امور آن حضرت به او واگذار گردد ، در حالیكه نمىداند پست تر از آن است كه چنین لیاقتى داشته باشد ، وهمچنین قصد داشته كه چنانچه به حضرت مهدى علیه السلام دست یابد او را كشته ومیراث برادرش را بنا حق غصب نماید . راوى ( ابو خالد كابلى( مىگوید عرض كردم : اى فرزند رسول خدا آیا اینها شدنى است ؟ فرمود : آرى بخدا سوگند ، اینها همه در صحیفه اى كه در آن وقایع غم انگیزى كه بر ما پس از رسول خدا صلى الله علیه وآله جارى مىگردد ، نوشته شده است ، ابو خالد مىگوید عرض كردم : اى پسر رسول خدا پس از آن چه خواهد شد ؟ فرمود : سپس غیبت امام دوازدهم از جانشینان رسول خدا صلى الله علیه وآله و امامان پس از پیامبر صلى الله علیه وآله طولانى خواهد گشت . اى ابا خالد كسانى كه در زمان غیبت قائل به امامت آن حضرت بوده و منتظر ظهور آن حضرت بمانند برترین اهل هر زمان بوده و خداوند متعال چنان عقل وفهم و معرفتى به آنها عطا كرده كه زمان غیبت براى آنها مانند زمان حضور ومشاهده مىگردد و ایشان را در آن زمان بمنزله مجاهدین در ركاب رسول الله صلى الله علیه وآله قرار داده است وآنها حقیقتا شیعیان خالص ما و دعوت كنندگان به دین خداوند متعال در پنهان وآشكار خواهند بود وحضرت فرمود : انتظار فرج از بزرگترین و برترین فرج هاست .

***************************************

حديث رضایت الهی ازایشان          

أقرب ما یكون العباد من الله جل ذكره وأرضى ما یكون عنهم إذا افتقدوا حجة الله جل وعز ولم یظهر لهم ولم یعلموا مكانه ، وهم فی ذلك یعلمون أنه لم تبطل حجة الله جل ذكره ولا میثاقه ، فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء ، فإن أشد ما یكون غضب الله على أعدائه إذا افتقدوا حجته ولم یظهر لهم ، وقد علم أن أولیاءه لا یرتابون ، ولو علم أنهم یرتابون ما غیب حجته عنهم طرفة عین ، ولا یكون ذلك إلا على رأس شرار الناس

مفضل بن عمر ، امام صادق علیه السلام روایت كرده كه فرمود : بهترین چیزى كه مردم را به خداوند متعال نزدیك ساخته و او را بهتر از هر چیزى از مردم راضى می نماید این است كه خداوند متعال ببیند مردم زمانى كه امام وحجت خدا را گم كرده و از جاى او بى خبرند ، بدانند كه حجت و میثاق خداوند باطل نشده است . آن زمان است كه در صبح و عصر باید آماده فرج باشید و شدید ترین خشم خداوند بر دشمنان زمانى است كه حجت خداوند غایب شده و ظاهر نباشد و خداوند مى داند كه دوستان و اولیاءش در حجت خدا تردید نخواهند كرد ، زیرا در آن صورت خداوند لحظه اى حجت خود را از اولیاى خویش غایب نخواهد ساخت و غیبت حجت خداوند زمانى محقق مى شود كه بد ترین و شرور ترین مردم ظهور می نمایند .

***************************************

حديث منزلت منتظران

منا إثنا عشر مهدیا ، أولهم أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، وآخرهم التاسع من ولدی ، وهو القائم ، بالحق ، یحیی الله بن الأرض بعد موتها ، ویظهر به دین الحق على الدین كله ، ولو كره المشركون . له غیبة یرتد فیها أقوام ویثبت فیها على الدین آخرون ، فیؤذون ویقال لهم : ( متى هذا الوعد إن كنتم صادقین ) أما إن الصابر فی غیبته على الأذى والتكذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله

ربیع بن سعد ، از عبد الرحمان بن سلیط روایت كرده كه گفت : امام حسین علیه السلام فرمود : از ما دوازده مهدى خواهد بود كه نخستین فرد آنها امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام و آخرین آنها نهمین فرزند من و قائم به حق می باشد . خداوند زمین را بدست او زنده گردانیده و دین حق خود را بدست او بر جمیع ادیان پیروز گردانیده ، هر چند مشركان از آن ناراحت باشند . آن حضرت غیبتى دارد كه اقوامى در آن تردید كرده و اقوامى دیگر در آن ثابت قدم می مانند و اذیت و آزار خواهند شد تا آنجا كه به ایشان گفته می شود آن وعده چه زمانى خواهد بود ؟ آگاه باشید كسى كه در غیبت آن حضرت بر اذیت و آزار و اتهام دیگران و مخالفین صبر كند ، مانند كسى است كه در كنار رسول خدا با شمشیر جهاد كرده باشد .

***************************************

حديث منزلت منتظران

یا كابلی إن أولی الامر الذین جعلهم الله عز وجل أئمة الناس وأوجب علیهم طاعتهم : أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، ثم الحسن عمی ، ثم الحسین أبی ، ثم انتهى الامر إلینا . ثم سكت . فقلت له : یا سیدی روی لنا عن أمیر المؤمنین علیه السلام أن الأرض لا تخلو من حجة لله تعالى على عباده ، فمن الحجة والامام بعدك ؟ قال : ابنی محمد واسمه فی صحف الأولین باقر ، یبقر العلم بقرا ، هو الحجة والإمام بعدی ، ومن بعد محمد ابنه جعفر واسمه عند أهل السماء الصادق ، قلت : یا سیدی فكیف صار اسمه الصادق وكلكم صادقون ، قال : حدثنی أبی ، عن أبیه عن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : إذا ولد ابنی جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فسموه الصادق ، فإن الخامس من ولده الذی اسمه جعفر یدعی الإمامة اجتراء على الله وكذبا علیه فهو عند الله ( جعفر الكذاب ) المفتری على الله تعالى ، والمدعی لما لیس له بأهل ، المخالف لأبیه والحاسد لأخیه ، وذلك الذی یروم كشف ستر الله عز وجل عند غیبة ولی الله ، ثم بكى علی بن الحسین علیه السلام بكاء شدیدا ، ثم قال : كأنی بجعفر الكذاب وقد حمل طاغیة زمانه على تفتیش أمر ولی الله ، والمغیب فی حفظ الله والتوكیل بحرم أبیه جهلا منه برتبته ، وحرصا منه على قتله إن ظفر به ، ( و ) طمعا فی میراث أخیه حتى یأخذه بغیر حق . فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله وإن ذلك لكائن ، فقال : إی وربی إن ذلك مكتوب عندنا فی الصحیفة التی فیها ذكر المحن التی تجری علینا بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله ثم یكون ماذا ؟ قال : ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من أوصیاء رسول الله صلى الله علیه وآله والأئمة بعده یا أبا خالد إن أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل كل زمان ، فإن الله تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة ، وجعلهم فی ذلك الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله بالسیف ، أولئك المخلصون حقا وشیعتنا صدقا ، والدعاة إلى دین الله عز وجل سرا وجهرا . وقال علیه السلام : انتظار الفرج من أعظم الفرج

 ابراهیم بن زیاد ، از ابوحمزه ثمالى ، از ابوخالد كابلى نقل كرده كه گفت : امام زین العابدین علیه السلام فرمود : اى كابلى ، أولی الأمر كه خداوند آنان را امامان و پیشوایان مردم قرار داده و اطاعت ایشان را واجب ساخته است ، و آنان عبارتند از : امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام سپس عمویم امام حسن و پس از او پدرم امام حسین تا آنكه كار امامت به من رسید ، سپس حضرت ساكت شد . عرض كردم : اى سرور من از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده كه فرمود : زمین از حجت خدا بر بندگان خالى نخواهد ماند ، پس امام و حجت بعد از شما چه كسى خواهد بود ؟ فرمود : پسرم محمد كه نام او در كتب الهى ( صحف الاولین ) باقر بوده كه علوم را می شكافد و او حجت و امام بعد از من می باشد و پس از او پسرش جعفر است كه در نزد اهل آسمان صادق نامیده می شود . عرض كردم : اى سرور من چگونه فقط نام او صادق است در حالیكه شما همه صادق می باشید ؟ فرمود كه پدرم از پدرش از رسول الله صلى الله علیه و آله روایت كرده كه فرمود : زمانیكه پسرم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن أبی طالب به دنیا آمد او را ، صادق بنامید . و پنجمین فرزند او ( امام صادق علیه السلام ) كه نامش جعفر است به دروغ ادعاى امامت می كند و او نزد خداوند ، جعفر كذاب ، می باشد كه به خداوند افترا بسته و چیزى را كه اهل آن نیست بعنوان مخالفت با پدرش و حسادت با برادرش ادعا می نماید و او همان كسى است كه آرزو مى كند هنگام غیبت امام زمان از اسرار الهى خبردار گردد . آنگاه



:: موضوعات مرتبط: حدیث , ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
نیا اقا

بر خلاف میل باطنی ام با خودم این شعر را زمزمه می کنم: 


   نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست 

نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی 

هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست

  نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع

که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست

   نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند

قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست

  نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه

کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست 

نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش

  که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست

    نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها

به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست

  نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه  که ندبه ،

ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست

  نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟

  نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست

   نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق

دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست 

   نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست

  ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست 

   نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا  کسی

برای شهادت به کربلای تو نیست 

نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما 

هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست

   نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا 

برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست   

  السلام علیک یا مظلوم یا حجه ابن الحسن العسکری


|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
پاسخ «آیت الله جوادی آملی» به 4سوال مهدویت

به گزارش مشرق به نقل از مرکز خبر حوزه، آنچه در ذیل می‌آید، پاسخ آیت‌الله جوادی آملی به پرسش‌هایی پیرامون مهدویت است.

* مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه می‏شود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟

درباره وجود مبارک حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه می‏شود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.


ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کرده‌ایم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، می‏تواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. «معجزه» هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است.


* حیات حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) از نظر علمی چگونه توجیه می‏شود؟

اول: حیات طولانی امام زمان(علیه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.


دوم: اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود.


بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد.


با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیون‌ها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).

مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه‏رو بوده‏اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند.

آب مبدَل شد در این جو چند بار ...... عکس ماه و عکس اختر برقرار

این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید:

ای برادر تو همان اندیشه‏ای ............. ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای

بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.


وجود مبارک امیرمؤمنان(ع) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏های آن روی دوش ما قرار گرفت.


مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.

همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2×2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.


* دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.


وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.


* چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.


در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: «و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون»؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: «ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم» و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
دلايل حيات امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ن.علي نصيري

يکي از مباحث ضروري در حوزه مهدويت شناسي، پديده حيات امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ به اين معنا که چگونه مي‌توانيم براي مخاطبان منکر يا مردد، حضور آن انسان الهي بر روي اين خاکدان را اثبات کنيم؟ پيدا است که اثبات چنين امري که از موضوعات متافيزيک به شمار مي‌رود، مي‌تواند به اثبات ساير آموزه‌هاي متافيزيک نيز کمک رساند. در اين مقاله، با کمک برخي از آيات و روايات که از آن‌ها به عنوان ادله وحياني ياد کرده ايم و دليل عقل که بر ضرورت وجود حجت حاضر خداوند در ميان مردم مبتني است و نيز با استناد به کارکرد اصل تجربه‌هاي ديني که امروزه مورد توجه جهانيان است، حيات و حضور امام عصر را مورد تأکيد قرار داده ايم. 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389
نرم افزار موبایل درباره امام سجاد (ع)

این نرم افزار شامل زندگینامه امام، احادیث، خطبه ها، کرامات، مناظرات و از همه مهمتر

صحیفه سجادیه البته ترجمه فارسی شان است و برای گوشی هایی که قابلیت اجرای

برنامه های جاوا را دارند قابل استفاده می باشد .

با لینک مستقیم از سایت شیعه ها دریافت نمایید.

حجم فایل : ۲۸۶ کیلوبایت

لینک دانلود : مستقیم


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1389