بسم رب المهدی
عاشقان مهدی سلام
با یه شعر کوچیک در خدمتتونم
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟؟؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو . من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی...
پیام:همیشه فکر میکردم چون گرفتارم به خدا نمیرسم ولی حال فهمیده ام چون به خدا نمیرسم گرفتارم...


و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان
یا علی مدد