بسم رب المهدی
عاشقان مهدی سلام

اتفاقی داشتم یه برگ روزنامه میخوندم جالب بود برام گفتم شمام بخونید بد نیست . حرف های رد بدل شده بین خدا و مخلوقش . نکته ای که بگم بهتره اینه که حرف های از زبان خداوند که همان ایات الهی است ادرس و ترجمه آن در آخر مطلب آمده است.اگر کسی خواست رجوع کند.
ادعا داشتیم ما مسلمان های خوبی هستیم!
رو کرد به ما و با آوای ملکوتی وحی فرمود: یا ایها الذین آمنو!
دستپاچه گفتیم: بله!
فرمود: آمنوا .
چشم های زمینی مان گرد شد: ما که ایمان داریم!
فرمود: و لما یدخل الایمان فی قلوبکم . 1
گفتیم : دل های ما؟! لبریز از عشق و ایمان است! نماز هایمان را که دیده ای؟!
فرمود:همان ها که وقتی میخوانید گویی صدها خدا دارید؟ همان ها که جز لفظی و خم و راست شدنی ٬ چیزی از آن نمیدانید و بهره ای برای جان هایتان بر نمیگیرید؟
جا خوردیم .
گفتیم: انفاق هایمان . آن ها را که خوب انجام میدهیم ؟!
فرمود: لن تنالوالبر حتی تنفقوا مما تحبون . 2
گفتیم از مما تحبون هم میدهیم!
فرمود: ثم لا یتبعون ما انفقوا منا و لا اذی . 3 این شرط را فراموش میکنید.
گفتیم: به پدر و مادرمان اما میرسیم .
فرمود: کار به این سادگی نیست . گفته بودم : و لا تقل لهما اف . 4
گفتیم عبادت میکنیم . قرآن میخوانیم . ذکر میگوییم . ما مسلمان های خوبی هستیم!
فرمود: لا تمنوا علی اسلامکم ٬ بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان . 5
کم آورده بودیم ٬ حسابی! سرخ شده بودیم! درست مثل شاگردی که تکلیفش را سر هم بندی کرده باشد و حالا پای تخته به تحمل نگاه عتاب آمیز معلم ایستاده باشد!
کم آورده بودیم٬ حسابی! درست مثل پرنده ای که در رویای یک پرواز بلند بر اوج اسمان غرق باشد و ناگهان خود را ببیند که از آشیانه اش فقط یک شاخه بالاتر پریده است!
همان ها که وقتی میخوانید ٬ گویی صدها خدا دارید؟ همان ها که جز لفظی و خم و راست شدنی ٬ چیزی از آن نمیدانید و بهره ای برای جان ها یتان برنمیگیرید؟
کم آورده بودیم٬ حسابی!
اما او مهربان بود٬ مثل همیشه! و آنقدر مهربانیش دیدنی و چشیدنی بود که لمس میشد. با تمام حواس..خون میشد در رگهایمان و جریان پیدا میکرد. هوا میشد در ریه هایمان و جانمان را تازه میکرد. از تمام ذرات هستی فوران میزدو فضاها را زیبا...نه! معطر...نه! نورانی...نه! نمیدانم چه! اما کاری میکرد با جهان که گفتنی نیست. از تمام زیبایی ها و عطرها و نورها٬ زیباتر و معطرتر و نورانی تر بود . انگار معنی این کلمه ها بود به تمام.
مثل معلمی که به شاگرد سر به هوایش فرصت جبران بدهد...نه! مثل خدایی که دنبال بهانه باشد تا کوتاهی های بنده مغرورش را ببخشد ٬ اجازه داد تا برویم ٬ بنشینیم و در خلوت خود فکر کنیم.
دلمان و عقلمان و قرآنش را که هدیه او بود برداشتیم و در خلوتمان روی تاقچه روبرویی گذاشتیم. میخواستیم خودمان را بگذاریم در معرض قضاوت و ببینیم چه میشود.
دلمان گله داشت که صافش نمیکنیم ٬ که چشمه های زلال محبت را در آن نمیگشاییم تا مرداب های کینه را بشویند و ببرند و فضایش را بهاری کنند. میگفت آرزوی یک سر سوزن صداقت دارد.
عقلمان گله داشت که زود به زود به سراغش نمیرویم٬ که با دلمان آشتی اش نمیدهیم.
قرآنش گله داشت که نمیخوانیمش که نمیدانیمش ٬ که نمیشناسیمش و نمیشناسانیمش!
غم انگیز بود ٬ اما باید باور میکردیم. وحشتناک بود٬ اما باید میپذیرفتیم : از این همه زیبایی و نور و مهربانی که به ما داده بود ٬ غروری حاصلمان شده بود ٬ نمازی که او نمیپسندید ٬ انفاقی که او نمیپسندید٬ احترامی که او نمیپسندید ٬ و...
آری٬ درست بود. باید به ما میگفت آمنوا! این ایمان که ما داشتیم درست مثل یک ساختمان کلنگی ٬ باید فرو میریخت ٬ گود برداری میشد ٬ با روش های ضد زلزله از پی ساخته میشد ٬ با مصالح مرغوب از کارخانه های استاندارد یک بار دیگر چیده میشد و بالا می امد.
باید به ما میگفت آمنوا و ما باید صبر میکردیم تا هر وقت دیدیم موقع گفتن اشهد ان لا اله ... هیچ کلمه دیگری غیر از حروف زلال الله از عمق سرچشمه های جانمان بر لب جاری نمیشود٬ مال و مقام و خانواده و چه و چه از هر سوی ذهن و دلمان لبریز نمیشوند٬ حشره غرور از سر و کولمان بالا نمیرود٬ بگوییم بنده اوییم و صادقانه و عاشقانه ٬ خنکای دلنشین ایمان ناب را بر کویر خشک جان های تشنه مان بچشانیم.
******
مهدی جان:
انتظار رنگ در و دیوار خانه ی من است
انتظار به یادم می آورد که هر روز یک دعای غمناک را در قنوتم تکرار کنم:
اللهم عجل لولیک الفرج
******
جمله ی خواندنی:
بعضی ها آگاهانه در راهند٬ عده ای نا آگاهانه در چاهند٬ گروهی در چاهند و میندارند که در راهند این ها در دنیا و آخرت سبب نفرین و ناله و فریاد و آهند!
یا علی مدد
و عجل اللهم فی فرج مولانا صاحب ال عصر والزمان
پاورقی ها:
1) حجرات / 14 {و هرگز ایمان در قلب های شما داخل نشده است.}
2) آل عمران / 92 {هرگز به نیکی دست پیدا نمیکنید تا از انجه دوست میدارید انفاق کنید}
3) آل عمران / 93 {بعد از انکه انفاق کردید منت نگذارید و اذیت نکنید}
4) اسراء / 23 {به پدر و مادرت حتی اف هم نگو}
5) حجرات / 17 {بر اسلامتان منت نگذارید ٬ بلکه خداوند بر شما منت میگذارد بخاطر اینکه به سوی ایمان هدایت کرد}